سوفی

دنیای سوفی : راهنمای مطالعاتی

راهنمای مطالعه رمان دنیای سوفی

اگه دوست دارید تصویری این مقاله را دنبال کنید ویدیو زیر را ببینید ولی برای پیگیری متنی راهنمای مطالعاتی دنیای سوفی پس از تماشای ویدیو باز همراه باشید:

در این ویدیو از چالش های مطالعه رمان دنیای سوفی، از شخصیت‌شناسی و روایت‌شناسی این کتاب گفته‌ام.


قبل از اینکه این مقاله رو بخوانید به دو نکته مهم اشاره‌کنم:

1. این نوشته کل داستان رمان رو لو می‌دهد، قبل از خواندن این مقاله به این نکته توجه کنید

2. این نوشته برای افرادی مناسب است که یک بار رمان را خوانده‌اند و قصد دارند که یک بار دیگر با فهم بهتر آن را بخوانند

یوستین گردر نویسنده نروژی در سال 1991 رمان دنیای سوفی رو با عنوان یک متن ساده فلسفی نوشت.

گردر تلاش کرد تا در دل روایت یک داستان جذاب، تاریخ فلسفه را هم با زبان ساده و همه فهم بیان کند.

به لطف ترجمه‌های خوب موجود از این کتاب به زبان فارسی و به‌طور ویژه ترجمه دل‌نشین آقای کامشاد، این رمان با استقبال خیلی خوب علاقه‌مندان فلسفه مواجه شد.

این رمان تقریباً از معروف‌ترین و رایج‌ترین توصیه‌هایی است که در مقابل سؤال فلسفه خواندن را از کجا شروع کنیم پیشنهاد می‌شود.

شاهدیم بسیاری از فلسفه دان ها و فلسفه خوان‌های امروزی از زمین مطالعه این رمان، یادگیری فلسفه را شروع کرده‌اند؛ اما این همه ماجرا نیست.

سه سرنوشت خوانندگان رمان دنیای سوفی

کسانی که برای آغاز یادگیری فلسفه این کتاب را دردست می‌گیرند معمولاً با سه سرنوشت مشخص، به پایان رمان می‌رسند.

دسته اول در دل روایت پیچیده داستان گم می‌شوند و کتاب را رها می‌کنند و دسته‌ای دیگر از مواجه خام با آرا و نظریات فیلسوف‌های مطرح در کتاب سرگیجه می‌گیرند و آن‌ها هم کتاب را رها می‌کنند.

دسته سوم هم کتاب را به پایان می‌رسانند ولی در فهم رمان، نظرات فلاسفه یا خود داستان را قربانی می‌کنند.

دو عامل پیچیدگی روایت و ارتباط آرای فلاسفه با داستان رمان باعث می‌شود که این کتاب برای شروع مطالعه فلسفه، کتاب مناسبی به نظر نرسد.

اما اگر جزو هرکدام از این سه دسته باشید من به شما یک راهنمای مطالعه پیشنهاد می‌کنم.

این راهنما شما را کمک می‌کند تا به فهم بهتری از کتاب برسید و شاید در این صورت فقط با وجود راهنما بتوان این کتاب را برای شروع مطالعه فلسفه پیشنهاد داد.

پس با من در مسیر این راهنما همراه باشید.

من در سه بخش شما را با شخصیت‌ها، شیوه روایت کتاب و ارتباط آرای فلاسفه مطرح‌شده در کتاب با داستان آشنا می‌کنم.

1. شخصیت شناسی دنیای سوفی

در بخش اول راهنما با شخصیت‌های اصلی رمان آشنا می‌شویم.

آلبرت کناگ (Albert Knag)

پدری که برای هدیه تولد دخترش، کتابی می‌نویسد که در آن از طریق خلق شخصیت‌هایی مانند سوفی و آلبرتو، تلاش می‌کند تا فلسفه را به دخترش یاد دهد.

او در لبنان برای سازمان ملل کار می‌کند ولی برای تولد دخترش می‌خواهد به خانه برگردد.

او شخصیت شوخ‌طبعی دارد و ماجراهای جالبی را پیش روی شخصیت‌های کتاب خود قرار می‌دهد.

 هیلده مولر کناگ (Hilde Knag)

هیلده دختر آلبرت است و پدرش برای سرگرمی او شخصیت‌های خیالی سوفی و آلبرتو را خلق کرده است.

هیلده احساس عجیبی دارد که سوفی بیرون از دنیای داستان، وجود حقیقی دارد و به خاطر همین از ماجراهایی که پدرش در داستان بر سر سوفی می‌آورد حرص می‌خورد.

او منتظر است که پدرش در روز تولد او به خانه برگردد.

سوفی آموندسن (Sophie Amundsen)

دختر کنجکاو داستان که پیش از جشن تولد پانزده‌سالگی خود می‌فهمد که وجود حقیقی ندارد و زاده تخیل پدر هیلده یعنی آلبرت است.

سوفی با روحیه جستجوگر خود بسیار به فلسفه علاقه‌مند می‌شود و به کمک معلم خود آلبرتو با تاریخ فلسفه آشنا می‌شود.

سوفی پس از فهمیدن حقیقی نبودنش، تصمیم می‌گیرد که از درون ذهن آلبرت خارج شود و وارد دنیای حقیقی شود.

آلبرتو کناکس (Alberto Knox)

او یک معلم فلسفه است و با ارسال نامه و پاکت‌های مختلف سوفی را با فلسفه آشنا می‌کند.

آلبرتو تلاش می‌کند با تقویت روحیه پرسش گری در سوفی به او بفهماند که او وجود حقیقی ندارد و وجود او وابسته به تخیل پدر هیلده است.

همچنین او سوفی را در نقشه فرار از ذهن پدر هیلده کمک می‌کند.

این چهار نفر شخصیت‌های اصلی رمان هستند که در سه نقش خالق، خواننده و معلم ظاهر می‌شوند. روابط بین این شخصیت‌ها را می‌توانید در شکل زیر ببینید:

2. روایت شناسی دنیای سوفی

رمان دنیای سوفی از اوایل ماه می تا بیست‌وچهار ژوئن 1990 را روایت می‌کند.

توی تصویر زیر می‌توانید به ترتیب روز، شاهد رویدادهای کتاب باشید.

از اوایل مای می تا آخر ماه می
یک هفته بعد تا بیست و چهار ژوئن

رمان دنیای سوفی داستانی است که به‌صورت دانای کل روایت می‌شود و در آغاز رمان با زاویه دید سوفی و از فصل بیست و سوم (برکلی) با زاویه دید هیلده بیان می‌شود.

3. ارتباط آرای فلاسفه و روایت داستان

در طول رمان، آلبرتو اطلاعات زیادی از اندیشه‌های فلاسفه به سوفی منتقل می‌کند و سوفی مرحله از تک‌تک آن‌ها درس‌های مهمی می‌آموزد.

این بصیرت‌ها باعث می‌شود که سوفی از یک دختر چهارده‌ساله ساده تبدیل به یک اندیشه‌ورز حرفه‌ای شود.

من در ادامه تأثیراتی که سوفی از هر یک از فلاسفه گرفته را ذکر می‌کنم.

سقراط

سوفی از سقراط آموخت که انسان‌ها به‌طورکلی یا صد در صد مطمئن‌اند یا صد در صد بی‌تفاوت و فیلسوف کسی است که نه مطمئن است و نه بی‌تفاوت، فیلسوف بدون خستگی در جستجوی حقیقت است و یک چیز را خوب می‌داند و آن این است که هیچ نمی‌داند.

 افلاطون

سوفی از افلاطون آموخت که فراتر از محسوسات ظاهری، جهانی جاوید و تغییرناپذیر وجود دارد و در آن جا الگوهایی جاودانه موجود است که محسوسات، نسخه بدلی از آن الگو هستند.

سوفی آموخت که آن الگوهای مطلق فقط با عقل که خود هم جاوید است آشکار می‌شود

دکارت

سوفی از دکارت آموخت که برای پی‌ریزی باورهای خود باید با شک به همه شناخت‌های تقلیدی و موروثی شروع کند.

او آموخت که چیزی که مسلم است آن است که ما موجودی اندیشنده هستیم و این من اندیشنده، واقعی‌تر از جهان مادی است که با حواس خود درمی‌یابیم.

اسپینوزا

سوفی از اسپینوزا آموخت که قوانین کلی بر جهان حاکم است و ما انسان‌ها هم جزئی از این طبیعت هستیم،ازاین‌رو خدا یا قوانین طبیعت علت درونی همه امور است.

این تصویر جبری باعث شد که سوفی در اراده آزاد و اختیار خود شک کند.

بارکلی

سوفی از بارکلی آموخت که آنچه ما از جهان خارج ادراک می‌کنیم تصورات ماست و ما خود ماده خارج از ذهن را ادراک نمی‌کنیم.

ازاین‌رو فهمید که شاید همین تصورات از جهان خارج، علتی فراتر از وجود ما داشته باشد.

شاید وجود خارجی ما ماحصل تخیلات ذهنی یک خدا یا اراده مطلق باشد.

کرکه گور

سوفی از کرکه گور آموخت که هر یک از ما فردی یکتا هستیم، فردی که باید مسئولیت زندگی کردن را به دوش بکشد و با تصمیمات وجودی با هستی خود رابطه برقرار کند.

سوفی آموخت که زندگی اصیل همراه با دلهره و اضطراب‌های وجودی است.

فروید

سوفی از فروید آموخت که حجم عظیمی از آگاهی ما ناخودآگاه است و بسیاری از رفتارهایمان ناآگاهانه از این ساحت ناهشیار سرچشمه می‌گیرد.

این حقیقت به سوفی آموخت که شاید بشود با کمک ضمیر ناخودآگاه از ذهن خالق خود یعنی آلبرت فرار کند.

سوفی با کمک ایده‌های بکر فلاسفه مسیر شگرفی را طی می‌کند.

او روزی در راه بازگشت از مدرسه به خانه با اولین پاکت مواجه شد. درون آن نوشته بود تو کیستی؟

او با این سؤال شروع کرد و درنهایت توانست طناب قایق پدر هیلده را شل کند.

مسیری که از پرسش شروع شد و با اثرگذاری پایان یافت.

امیدوارم با این راهنما بتونید با لذت بیشتری رمان دنیای سوفی رو بخوانید

دیدگاه‌ خود را بنویسید