چرا پای سقراط به دادگاه باز شد؟

چرا پای سقراط به دادگاه باز شد؟

چه شد سقراط سر از دادگاه در آورد و محاکمه شد ؟

تصویری که از سقراط در ذهن ما نقش بسته پیرمردی است قدکوتاه، زشت‌چهره با بینی پهن که در گوشه‌کنار شهر با افراد مختلف از طبقات اجتماعی متنوع گفتگو می‌کند.

گاهی دیگران او را دعوت به صحبت می‌کنند و بیش‌تر مواقع سقراط است که به‌سوی آن‌ها می‌رود و با پرسش کردن باب گفتگو را باز می‌کند.

بیشتر مواقع دیده‌شده است که سقراط با اندیشمندان یونانی گرم صحبت شده است.

سقراط با بزرگ‌ترین سوفیست های عصر او که استاد فن بیان هستند صحبت کرده و جوانان شاهد بوده‌اند که چگونه آن‌ها را در گفتگو عاجز کرده است.

جسارت سقراط در هم بحث شدن با سوفیست ها برای جوانان جذاب بود.

آن‌ها می‌دیدند که اساتیدی که برای تدریس مبالغ هنگفتی می‌گیرند چگونه در مقابل سقراط ناتوان می‌شوند.

شخصیت سقراط هم جذاب بود. بسیار ساده‌زیست بود و توجهی به مال و منال نداشت و همه این ویژگی‌ها بر گیرایی شخصیت او تأثیرگذار بود.

اما پرسش این است که چرا چنین فردی باید کارش به دادگاه بیفتد و فراتر از آن چرا باید به مرگ محکوم شود؟

سقراط در چه زمانه‌ای پایش به دادگاه باز شد؟

سقراط سال 399 قبل میلاد گذرش به دادگاه افتاد. چند سالی بود که آتن از اسپارت شکست خورده بود و یک سری از نظامیان وابسته به اسپارت در آتن حکومت می‌کردند.

دموکراسی آتن به یک حکومت وحشت تبدیل‌شده بود و فضای سیاسی آتن بسیار ملتهب بود.

البته انقلاب‌هایی بر علیه اسپارت ها انجام می‌شد و گه گاه دموکراسی‌های نصف و نیمه در آتن برقرار می‌شد.

در زمانه‌ای که خطر اسپارت ها برای آتن بسیار شدید بود، آتن باید با تأکید بر سنت و ارزش‌های خود جان می‌گرفت تا بتواند در برابر دشمن خارجی دوام بیاورد.

در همین آشفتگی و احساس نیاز تأکید بر ارزش‌های آتنی، سقراط پایش به دادگاه باز شد.

چه کسانی سقراط را به دادگاه کشانند؟

مشخص است که در چنین شرایط سیاسی که حفظ ارزش‌ها و باورهای شهر بسیار حائز اهمیت است هرکسی که این نظم فرهنگی و سیاسی را تهدید کند کارش به دادگاه می‌کشد.

در یونان این‌گونه رسم بود که فردی می‌توانست با تنظیم یک ادعانامه فردی را به دادگاه بکشد و متهم باید در برابر تعداد زیادی از قضات از خود دفاع کند.

جامعه یونان چون با حضور بردگان فراغتی کسب کرده بود می‌توانست برای هر موردی دادگاهی تشکیل دهد و شاید سرگرمی برای دیگران باشد.

اعضای قضات دادگاه با قرعه‌کشی انتخاب می‌شدند و همه شهرنشینان بومی آتنی می‌توانستند عضو شوند.

تحرک اقتصادی شهر دست بردگان بود و آتنی‌های اصیل فقط مدیریت می‌کردند و زمان کافی برای شرکت در جلسات متعدد را داشتند.

سه تن برای سقراط ادعانامه نوشتند و او را به دادگاه کشیدند.

یکی ملتوس شاعر، دیگری آنوتوس سیاستمدار و لوکون که خطیب و روشنفکر بود.

صحنه رویارویی سقراط با این مردان از جذاب‌ترین لحظات تاریخی فلسفه است.

خوشبختانه افلاطون در رساله آپولوژی گفتگوهایی که در دادگاه بین سقراط و آتنیان ردوبدل می‌شود را مکتوب کرده و امروزه می‌توان از رویدادهای داخل دادگاه آگاه شد.

از محتوی رساله آپولوژی می‌توان فهمید که سقراط به دو جرم متهم شده است:

  • او منکر خدایان شهر است
  • جوانان را فاسد می‌کند

اتهام دینی در شرایطی که آتن نیاز به تأکید بر ارزش‌های دینی خود دارد برای سقراط گران تمام خواهد شد.

اتهام‌ها جدی است و سقراط باید همه تلاش خود را بکند تا در دادگاه از خود دفاع کند.

سقراط چه می‌گفت که متهم شد؟

سقراط هیچ نوشته‌ای از خود به‌جای نگذاشته است و اگر سقراط مکالمات اولیه افلاطون را ملاک قرار دهیم، سقراط فقط گفتگو می‌کرده و به‌طور خاص آموزه خاصی را تعلیم نمی‌داده است

اما چرا باید چنین فردی برای جامعه و جوانان آتن خطرناک باشد.

از بررسی محتوایی رساله آپولوژی می‌توان این‌گونه فهمید که سقراط نه به خاطر باورهایش بلکه به خاطر سبک زندگی‌اش برای آتن تهدید حساب می‌شد

ماجرا ازآنجا شروع می‌شود که پیشگو معبد دلفی از زبان خدایان به سقراط می‌گوید که او داناترین مردم است.

سقراط به جد باور داشت که خدایان دروغ نمی‌گویند برای همین همیشه درگیر این مسئله بود که چرا او داناترین فرد است.

همین ندا بود که باعث شد او با هرکسی که ادعای دانایی می‌کند گفتگو کند تا بفهمد که چه ویژگی در او هست که در دیگران نیست.

گفتگوهای مستمر سقراط به او فهماند که دانایی او به این خاطر است که او برخلاف دیگر مدعیان دانایی پذیرفته که هیچ نمی‌داند.

همین آگاهی تازه جهان سقراط را دگرگون کرد. سقراط فهمیده بود که کمال انسانی در اعتراف به ندانستن است و این اعتراف فضیلتی را در او شکل می‌دهد که همان معرفت است.

سقراط می‌گفت ما آتنی‌ها چیزهای زیادی می‌دانیم مثل‌اینکه چگونه بجنگیم، چگونه خانه بسازیم، چگونه با کشتی سفر کنیم، اما نمی‌دانیم که چگونه زندگی کنیم.

سقراط نقد می‌کرد که چگونه برای تعلیم هنر رزم ما در یونان متخصص داریم ولی برای برقراری عدالت در دادگاه، قضات را با قرعه‌کشی انتخاب می‌کنیم.

به‌زعم سقراط آتنی‌ها در هر حیطه‌ای متخصص داشتند ولی در شیوه و طریقه درست زندگی به رأی عوام گوش می‌دادند.

آن‌ها فضیلت یا هنر زیستن را معرفتی سهل و در اختیار همه می‌دانستند اما سقراط با این طرز تلقی به‌شدت مخالف بود.

تحلیل و ارزیابی مستمر باورها، فضیلت است

به باور سقراط زیستن انسان به خرد خودآگاه او بستگی دارد و خود اوست که باید مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرد.

انگار تا آن موقع آتنیان سرنوشت خود را به خواست و میل خدایان اسطوره‌ای واگذار کرده بودند و زیستنشان از پیش متعین بود.

انسان آتنی و سبک زندگی‌اش متأثر از مرجعیت سنت بود و غلبه سنت اصلاً مجالی برای تفکر به انسان یونانی نمی‌داد.

سقراط با آن ندای الهی پیامی تازه برای یونان آورده بود.

او نشان داد که باید شیوه زندگی را با عقل مستقل از اسطوره ارزیابی کرد و هرکس باید مسئولیت زیست خود را شخصاً بپذیرد، نه اینکه به خدایان واگذار کرد.

به‌درستی می‌توان گفت که سقراط پدر تفکر انتقادی بود. او آموخت که فضیلت آدمی در دانستن است و دانستن یعنی تحلیل و ارزیابی باورها و ساخت باورهای اختصاصی برای خویشتن.

محافظه‌کاران سنتی یا همان محکوم کنندگان سقراط در دادگاه می‌دانستند که حد پایانی برای انتقادی اندیشیدن نیست و این سبک زندگی می‌تواند همه‌چیز را به نقد بکشد.

آن‌ها دیدند زمانی که مسئولیت باورهای هر فرد با خودش باشد و تحلیل و ارزیابی باورها فضیلت و هنر زندگی کردن شمرده شود، سنت به‌شدت تهدید می‌شود.

سنت یونانی حافظ نظم سیاسی و الهیاتی یونان بود. الگوهای آماده از تصویر خدایان حافظ و تعین‌بخش نظم معرفت دینی بود و انتقادی اندیشیدن این نظم را با چالش مواجه می‌کرد.

پس اتهام زنندگان با شدیدترین تبعات این شیوه زندگی یعنی تهدید شدن خدایگان، سقراط را به دادگاه کشاندند.

همین‌طور این خطر جدی بود که تأکید سقراط بر ارزیابی باورها جوانان را به منتقدان جدی حجیت سنت تبدیل کند.

درمجموع می‌توان گفت روحیه انتقادی اندیشیدن سقراط و دغدغه حفظ حجیت سنت آتنی توسط مدافعان محافظه‌کار نظم سیاسی، فرهنگی، الهیاتی آتن دو عامل اصلی بود که پای سقراط را به دادگاه باز کرد

5 در مورد “چرا پای سقراط به دادگاه باز شد؟”

دیدگاه‌ خود را بنویسید