حل مسئله

آشنایی با اجزای تفکر : مسئله

آشنایی با مسئله به عنوان دومین مولفه سازنده تفکر و چگونگی حل مسئله یا مشکل گشایی

درمقاله آشنایی با هدف، درباره تحلیل و هدف در تفکر سخن گفتم و در این قسمت قرار است با جزء دوم تفکر یعنی مشکل یا مسئله آشنا شویم.

وقتی با یک هدف یا چرایی، تفکر را شروع می‌کنیم، همه توان خود را در راستای یافتن پاسخ یک پرسش، راه‌حل یک مشکل یا تصمیم‌گیری درباره یک موضوع به کار می‌بریم.

در هر تفکری یک پرسش یا مسئله است که متفکر همه تلاش خود را برای پاسخ دادن به آن به کار می‌گیرد و هرچقدر مسئله پیچیده‌تر و سخت‌تر باشد، متفکر از چالش با آن لذت بیشتری می‌برد.

در مورد مسئله هم همانند هدف یکسری از استانداردها را اعمال کنید.

  • وضوح ودقت
  • دارای اهمیت
  • پاسخ دار بودن
  • مرتبط با یکدیگر و هدف

در گام اول حتماً مسئله خودتان را با وضوح و دقت بالا بیان کنید تا به‌خوبی آن را درک کنید. همین‌طور مسئله سطحی انتخاب نکنید و از اهمیت مسئله خودآگاه باشید و بر ارتباط مسائل با یکدیگر و همچنین هدف خود مطمئن شوید.

افزون بر این استانداردها توجه کنید که آیا شما قادر به پاسخ‌گویی برای پرسش طرح‌شده خود هستید.آیا به‌طورکلی پرسش تفکر شما پاسخ دار هست یا نه؟

تا اینجا ما با دومین مؤلفه سازنده تفکر یعنی مسئله یا مشکل آشنا شدیم و در ادامه مقاله من قصد دارم در مورد مهارت مهمی به نام مشکل‌گشایی یا حل مسئله برای شما بنویسم.

مهارت مشکل‌گشایی یا حل مسئله

ما در زندگی با دشوارهای جورواجوری روبرو می‌شویم و به‌مثابه انسان خردمند و اندیشه‌ورز با بهره‌گیری از قابلیت تفکر، بهترین راه‌حل‌ها را برای آن می‌یابیم.

به‌هرروی توان فکری، جسمی و همین‌طور زمان ما برای رویارویی با مشکلات محدود است و در ستیز با دشواری‌ها باید با برنامه و نظم مشخص به‌پیش رویم.

مواجه روش‌مند با مشکلات دانشی است که از آن به‌عنوان مهارت مشکل‌گشایی یا حل مسئله یاد می‌شود. در این مهارت ما با ترفندها و ابزارهایی آشنا می‌شویم که ما را در حل مشکلاتمان یاری می‌دهد.

مشکلاتی که ما در زندگی با آن‌ها روبرو می‌شویم همه در یک سطح نیستند. برای نمونه یک خانم خانه‌دار برای شام اهالی خانه، یک دخترخانم برای لباس مهمانی آخر هفته، دانش‌آموزی برای انتخاب رشته، مردی برای انتخاب هدیه تولد برای همسرش و … نیازمند مهارت مشکل‌گشایی است.

چنین مشکلاتی همیشه در زندگی روزانه ما رخ می‌دهد. ولی در کنار آن‌ها ما با مشکلات کلان‌تر هم روبرو هستیم؛ مانند تصمیمات مهم اقتصادی کشور، مسائل پیچیده ریاضی تا پرسش‌های وجودی چون معنای زندگی که ذهن یک فیلسوف را مشغول خودکرده است.

مشکلات ما متنوع و در سطوح مختلف هستند، اما چیزی که میان همه آن‌ها مشترک است این است که هر مشکلی، ما را برمی‌انگیزاند تا برایش راه‌حل پیدا کنیم.

مهارت مشکل‌گشایی یا حل مسئله ما را در تصمیم‌گیری‌هایمان یاری می‌دهد و با ارائه اصول و راهکارهای مناسب در رویارویی با چالش‌های زندگی توانمندمان می‌سازد.

می‌توان فرایند مشکل‌گشایی را در 3 گام اساسی بازگفت:

گام اول: تشخیص مشکل یا مسئله

این مرحله بنیادی‌ترین گام مشکل‌گشایی است. در این گام شما باید مسئله خودتان را به‌درستی تشخیص دهید.

پیش از آن اجازه بدهید دربارهٔ لحظه رویارویی با مشکل بگویم. اول‌ازهمه توجه داشته باشید که برای همه ما مشکل پیش خواهد آمد پس انتظار نداشته باشید که زندگی بدون چالش را تجربه کنید.

حتی بهتر است پیش از وقوع، خود را برای مشکلات احتمالی آماده کنید؛ اما وقتی با آن رودررو شدید، شوک زده نشوید.

اگر باور داشته باشید که مشکل برای همه پیش می‌آید در لحظه پیش آمدن تعجب نمی‌کنید. آرامش خودتان را حفظ کنید.

پیش از هر تصمیمی سعی کنید مشکل پیش‌آمده را به‌درستی شناسایی کنید. گام تشخیص مشکل یکی از مهم‌ترین مراحل مهارت مشکل‌گشایی است و باید زمان زیادی را صرف تشخیص کنید.

اگر سرسری و با شتاب از این مرحله عبور کنید، در آینده باید زمان بیشتری را در راه‌حل یابی صرف کنید. شاید اصلاً مشکل را درست تشخیص ندهید و زمانتان صرف مشکل فرعی یا پیامدهای آن شود.

شایسته است که با به‌کارگیری زمان کافی، مشکل اصلی خود را بیابید. آنگاه ببینید شدت این مشکل تا چه اندازه است.

برخی از مشکل‌ها نیاز به راه‌حل یابی سریع دارند زیرا در غیر این صورت، صدمات جبران‌ناپذیری رخ می‌دهد.

برای نمونه ترکیدن لوله خانه، یک مشکل جدی است زیرا با بی‌توجهی به آن، همه وسایل خانه زیرآب می‌رود.

پس‌ازآن ببینید آیا به‌تنهایی می‌توانید مشکل را حل کنید. در مشکلات حاد معمولاً برای راه‌حل یابی نیازمند کمک دیگران هستیم.

هدف اصلی از تشخیص، یافتن مشکل اصلی و درک دقیق آن است. با حفظ آرامش، شروع به جمع‌آوری اطلاعات کنید.

روی مشکل اصلی تمرکز کنید و آن را از جوانب گوناگون بررسی کنید. به‌صورت شفاف و واضح مشکل را تعریف کنید.

حتماً علت اصلی را برای خودتان معین کنید. باید به‌خوبی بتوانید مشکل خود را به‌صورت شفاف و روشن‌بیان کنید و بتوانید آن را از عوارض و مشکلات فرعی موجود متمایز سازید.

پس از به‌کاربردن زمان کافی برای تشخیص، به بخش دوم وارد می‌شویم.

گام 2: تعیین راه‌حل‌های محتمل

در اینجا باید بتوانیم همه راه‌حل‌های محتمل را شناسایی کنیم. شگردهای مختلفی برای این کار وجود دارد ولی به‌طورکلی با طوفان ذهنی می‌توان به‌صورت خلاقانه راه‌حل‌های محتمل را پیدا کرد.

سعی کنید از جنبه‌های مختلف به مشکل خود نگاه کنید. با پیدا کردن یک راهکار، سریع تسلیم نشوید. خلاقیت خود را به کار ببرید بی‌گمان راه‌حل دیگری هم هست.

ذهنتان را برای یافتن راه‌حل‌های محتمل کاملاً آزاد بگذارید. هر چیزی که به ذهنتان می‌رسد، یادداشت کنید. اکنون همه این راه‌حل‌های ممکن را به‌صورت لیست دسته‌بندی کنید.

برای نمونه امکان دارد شما برای حل یک مشکل پیش‌آمده به ده راه‌حل محتمل رسیده باشید. می‌توانید راه‌حل‌ها را به شیوه نمودارهای مختلف ترسیم کنید تا تصوری بصری از آن‌ها داشته باشید.

پس‌ازاین کار اینک نوبت سومین و آخرین گام مهارت مشکل‌گشایی است.

گام 3: انتخاب راه‌حل نهایی

در این بخش باید توجه داشت که راه‌حل درست و غلط وجود ندارد. بلکه راه‌حل مناسب و غیر مناسب وجود دارد.

همه ما انسان‌ها دارای اولویت‌های فردی مختلف، ارزش‌ها و باورهای متفاوت هستیم و ازاین‌رو راه‌حل‌های متمایز از یکدیگر را انتخاب می‌کنیم.

این امر بدین معنا نیست که هر مشکل یک راه‌حل مشخص دارد و اینکه شما با سپری کردن مراحل مشکل‌گشایی به گونه کاملاً مکانیکی به یک راهکار یگانه می‌رسید.

راه‌حل‌ها بسته به اولویت‌های شما متفاوت است. برخی راه‌حل‌ها شاید برای شما مناسب نباشد و همان راه‌حل برای دوستتان با مشکل مشابه بهترین راه‌حل ممکن باشد.

اجازه دهید با یک نمونه مراحل مشکل‌گشایی را بررسی کنیم. فرض کنید شما یک قرار ملاقات کاری مهم دارید.

دو شیوه هم برای دسترسی به محل ملاقات دارید. یکی اینکه با خودروی شخصی خودتان این مسیر را طی کنید یا اینکه از وسیله حمل‌ونقل عمومی استفاده کنید.

در نظر بگیرید که این دو روش، تنها راه‌حل‌های ممکن ما برای رسیدن به مقصد است. اکنون شما ممکن است حمل‌ونقل عمومی را انتخاب کنید چون باور دارید که باید سهمی در کاهش آلودگی هوا داشته باشید؛ اما دوستتان روش خودروی شخصی را برمی‌گزیند.

برای او راحت بودن و زودتر رسیدن به مقصد در اولویت است. همان‌گونه که شاهد هستید هرکدام از شما بر حسب ارزش‌ها و اولویت‌هایتان یک شیوه مختص به خود را انتخاب می‌کنید.

پیش‌تر گفتیم که راه‌حل درست و غلط وجود ندارد. بلکه راه‌حل مناسب و نامناسب وجود دارد. آنچه در مشکل‌گشایی درخور است درک آگاهانه سهم هر یک از ارزش‌ها یا انگاشته‌هایتان بر روند تصمیم‌گیری است.

هر فردی مرتبط با مشکل مختص به خودش و ارزش‌ها و اولویت‌هایی که برای خود برگزیده مناسب‌ترین راه‌حل را انتخاب می‌کند.

با گذراندن این سه‌گام ما به این دانش می‌رسیم که آگاهانه و با تأمل مشکل خود را تشخیص دهیم و آنگاه از میان راه‌حل‌های ممکن، بهترین راه‌حل را متناسب با ارزش‌هایمان گزینش کنیم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید