چگونه صاحب جهان‌بینی مبتنی بر واقعیت شویم؟

چگونه صاحب جهان‌بینی مبتنی بر واقعیت شویم؟

مروری بر کتاب واقع‌نگری ( واقعیت) ( چرا جهان را کژ می‌فهمیم ) ، هانس رزلینگ، ترجمه علی کاظمیان، نشر کرگدن

جهان بینی مبتنی بر واقعیت

ماجرا ازآنجا شروع می‌شود که نویسنده کتاب هانس رزلینگ پرسش‌هایی را در مورد واقعیت‌های جهان طرح می‌کند.

برای نمونه واقعیت‌هایی در رابطه با فقر و ثروت، رشد جمعیت، تحصیلات، سلامت، خشونت، محیط‌زیست و … مورد پرسش قرار می‌دهد.

ولی در کمال تعجب مشاهده می‌کند که بخش اعظمی از مردم به پرسش‌ها نادرست جواب می‌دهند.

میزان اشتباه آن‌قدر هست که نویسنده معتقد است نه‌تنها ما از واقعیت‌های جهان ناآگاه هستیم بلکه به‌طور سامانمند آن را تحریف می‌کنیم.

از منظر رزلینگ پاسخ‌دهندگان جهان را ترسناک‌تر، خشن‌تر و ناامیدکننده‌تر از واقعیت می‌دیدند.

این نتایج نویسنده را برانگیخت تا علت این بدفهمی شدید را بیابد و همین‌طور به‌جای نگاه بیش‌ازحد دراماتیک به حقایق جهان، جهان‌بینی مبتنی بر واقعیت را جایگزین آن کند.

بیایید ببینیم چه عواملی باعث می‌شود که ما به‌صورت نظام‌مند واقعیات جهان را تحریف کنیم.

پاسخ این است که ما هزاران سال است با غرایزمان زندگی می‌کنیم و همیشه این غرایز یاری‌رسان ما در بقا بوده‌اند اما امروزه جهان تغییر کرده و همان غرایز مفید امروزه تصویر تحریف‌شده‌ای از واقعیت برای ما ایجاد می‌کند.

ما می‌توانیم با آگاهی از نقش این غرایز در تفسیر واقعیت، جهان‌بینی مبتنی بر واقعیت را جایگزین آن کنیم.

توجه به واقعیت باعث می‌شود که در تفکر از واکنش غریزی و سریع اجتناب کنیم و با تفکر انتقادی وقایع را مبتنی بر واقعیت درک کنیم.

بیایید با این تحریف‌کننده‌های واقعیت آشنا شویم:

آشنایی با ده تحریف کننده واقعیت

غریزه شکاف

ما آدم‌ها دارای یک غریزه دراماتیک قوی نسبت به تفکر دوتایی هستیم.

به‌عبارت‌دیگر تلاش می‌کنیم تا مسائل را با نگاه دوقطبی تحلیل کنیم.

برای نمونه دوتایی‌هایی مثل فقیر/ ثروتمند، خوب/بد، خیر، شر و … و این امر باعث می‌شود که طیف عظیمی که در میانه قرار دارد را نادیده بگیریم.

باید توجه کرد که واقعیت چنین ساده و سرراست در دو قطب قرار نمی‌گیرد بلکه بیشتر آن در میانه طیف که ما آن را نادیده می‌گیریم قرار دارد.

حال برای اجتناب از این نگاه دوتایی بهترین کار توجه به اکثریت است. اگر اکثریت را دنبال کنید معمولاً آن‌ها را در میانه‌های طیف می‌یابید.

غریزه منفی نگری

دومین غریزه که تصور نادرست از واقعیات جهان به ما می‌دهد غریزه منفی نگری است.

این غریزه تمایل دارد که بدی را بیشتر از خوبی ببیند. درواقع این غریزه بیشتر روی بدی‌ها تمرکز دارد و ازاین‌رو موجب ناامیدی و اضطراب در ما می‌شود.

این به این معنا نیست که ما این غریزه را نادیده بگیریم و نگاهی ساده‌لوحانه یا زیادی خوش‌بین داشته باشیم.

بهترین کار ممکن گرا بودن است. نگاهی که بدی‌ها را در کنار خوبی‌ها می‌بیند.

درست است که در جهان بدی‌های بسیار وجود دارد ولی باید توجه کرد که ما انسان‌ها پیشرفت‌هایی هم داشته‌ایم.

پیشرفت‌های تدریجی معمولاً در رسانه‌ها منعکس نمی‌شوند و ما آن را نمی‌شنویم. نگاه مبتنی بر واقعیت آن‌چنان‌که بدی‌ها را می‌بیند، پیشرفت‌ها را هم رصد می‌کند.

غریزه خط مستقیم

واقعیت به‌ندرت سیر مستقیم دارد، معمولاً مسیر واقعیت بالا و پایین خواهد شد.

در این تلقی نمودارهای آماری انگار همیشه در خط مستقیم حرکت خواهند کرد ولی این‌طور نیست بلکه نمودارها اشکال مختلف دارند.

گاهی نتایج آماری بالا می‌رود گاهی پایین می‌آید و فرازوفرود را تجربه می‌کند.

گاهی در بازه زمانی خاص جهش‌ها و رکودهای شدید تجربه می‌شود و ازاین‌رو باید هر رویداد مثبت یا منفی را محتمل دانست.

غریزه ترس

وقتی می‌ترسیم درست نمی‌بینیم.

ترس باعث می‌شود که ما به‌صورت غریزی متوجه اطلاعات خاصی شویم که شاید در واقعیت، مسائل خطرناکی نباشند.

ما بایستی تفاوت بین چیزی که ترسناک است و چیزی که خطرناک است را درک کنیم.

غریزه ترس باعث می‌شود که واکنش غریزی و ناآگاهانه از خود بروز دهیم و این امر شاید متوجه اموری باشد که در واقعیت حائز اهمیت نباشد.

ترس اجازه نمی‌دهد که همه مسائل و جوانب را بسنجیم و تفکر نقادانه را غیرممکن می‌سازد.

غریزه اندازه

هیچ‌وقت در تحلیل واقعیت به اعداد تنها تکیه نکنید.

دیدن یک عدد تنها ما را دچار تحریف واقعیت می‌کند. همیشه اعداد را در مقایسه با یکدیگر تحلیل کنید.

نسبت‌ها و مقایسه اعداد معمولاً معنادارتر هستند و نگاه دقیق‌تر و درست‌تری از واقعیت به ما می‌دهند.

غریزه تعمیم

یکی از کارهایی که به درک بهتر امور کمک می‌کند طبقه‌بندی است.

ما رویدادها و اشیا اطرافمان را برحسب شباهت‌ها و تفاوت‌ها دسته‌بندی می‌کنیم و بر اساس گروه‌بندی خودمان آن را تحلیل می‌کنیم.

باید مواظب غریزه تعمیم ناروا باشیم.

ما معمولاً تجربیات شخصی خودمان را به دیگران نسبت می‌دهیم و بی‌توجه به تفاوت‌ها و شباهت‌های بسیار ریز و دقیق، به‌صورت نگاه کلی شتاب‌زده گروه‌بندی و دسته‌بندهای نادرست انجام می‌دهیم.

غریزه سرنوشت

این غریزه به ما می‌گوید که ویژگی‌هایی ذاتی تعیین‌کننده سرنوشت ملت‌ها و فرهنگ‌ها هستند و مسائل، پایدار، گریزناپذیر و با دلایل اجتناب‌ناپذیر هستند.

باید توجه کرد که جوامع و فرهنگ‌ها ثابت و غیرقابل تغییر نیستند.

آفریقا همیشه آفریقا گرسنه نخواهد بود و کشورهای ثروتمند امروزی برای همیشه این موقعیت را نخواهند داشت.

جهان در حال تغییر است و حقایق جهان مدام در حال تغییر است. همیشه امکان‌ها را در نظر بگیرید و به‌صورت کلیشه‌ای و قالبی به جهان نگاه نکنید

غریزه نگرش تک‌بعدی

گاهی ما جهان را ساده‌سازی می‌کنیم.

برای مثال برای همه مشکلات یک علت می‌یابیم یا فقط تنها به یک‌راه حل فکر می‌کنیم.

این امر باعث می‌شود که ما پیچیدگی واقعیت را نادیده بگیریم و فقط از یک منظر به جهان بنگریم.

باید توجه داشته باشیم که نگاه تک‌بعدی تخیل و بینش ما را محدود می‌کند و ما را از بخش‌های دیگر واقعیت غافل می‌کند.

از دیگر سو نگاه چند منظری درک دقیق‌تری از واقعیت به ما می‌دهد و راه‌حل‌های عملی بهتری به دست می‌آید.

غریزه سرزنش

هنگامی‌که رویداد بدی رخ می‌دهد غریزه سرزنش به ما می‌گوید که به‌سرعت مقصر را پیدا کنید.

این نگاه به مسائل تک علتی نگاه می‌کند و با شناسایی مقصران و قهرمانان از پیچیدگی و چندگانگی تعامل علل در بروز رویدادها غفلت می‌کند.

این غریزه باعث می‌شود که اهمیت برخی از افراد یا گروه‌ها برای ما مبالغه‌آمیز شود.

رزلینگ به ما توصیه می‌کند که به‌جای سرزنش افراد، به دنبال بهبود سیستم ها باشیم تا تعامل علل مختلف را بهتر درک کنیم.

غریزه فوریت

غریزه فوریت باعث می‌شود که ما در وضعیتی حاد و بحرانی به‌سرعت و ناگهانی تصمیم بگیریم.

این غریزه به ما می‌گوید حالا یا هیچ‌وقت، فردا ممکن است خیلی دیر باشد؛ اما باید توجه داشت که هیچ‌وقت فوریت ضروری وجود ندارد.

استرس فوریت باعث می‌شود که بدون تأمل، به‌سرعت تصمیم بگیریم و بعدها دچار نتایج بد یک تصمیم شتاب‌زده شویم.

پس برای تفسیر درست از واقعیت نخست باید آرامش خودمان را حفظ کنیم و بعدازآن در راستای تغییرات کوچک و مستمر در بازه‌های طولانی‌مدت گام برداریم.

آشنایی با این ده غریزه کمک می‌کند که ما با کنترل آن‌ها جهان‌بینی مبتنی بر واقعیت به دست بیاوریم.

هانس رزلینگ در بخش پایانی کتاب خود می‌گوید که جهان‌بینی مبتنی بر واقعیت برای مردم جذاب‌تر است زیرا هم آرامش‌بخش است و هم برای هدایت زندگی ما مفیدتر است.

پس تلاش کنیم تا نسبت به جهان اطرافمان، جهان‌بینی مبتنی بر واقعیت داشته باشیم

دیدگاه‌ خود را بنویسید