در این مقاله شما را با فیلسوفان پیش سقراطی آشنا میکنم و سه دلیل اهمیت مطالعه آنها را برایتان آشکار میکنم.
پیش سقراطیها کیستند؟
همانطور که از نامش پیداست ما فیلسوفانی که قبل از سقراط زندگی میکردند را فیلسوفان پیش سقراطی مینامیم.
این فیلسوفان را میتوان پدران فلسفه نامید و تلاشهایشان را نخستین کوششهای نظامند انسانی برای یافتن پاسخ پرسشهای بنیادی فلسفی دانست.
بدون شک پیش از آنها در سنتهای مختلف، انسانها به پرسشهای فلسفی فکر کردهاند و تفکر فلسفی رایج بوده است اما تلاش برای یافتن پاسخ چنین پرسشهایی با روش عقلی-فلسفی محصول خلاقیت فیلسوفان پیش سقراطی است.
به عبارت بهتر آنها مبدع فلسفه هستند و نه تفکر فلسفی
به همین خاطر روش و شیوه فکری این فلاسفه مهمتر از پاسخهای آنهاست و همین شیوه نوین پاسخیابی است که آنها را ملقب به پدران فلسفه کرده است.
اگر در افکار فیلسوفان پیش سقراطی سرک بکشیم میتوان سه جریان فکری را رصد کرد.
- سنت ایونیایی : این فلاسفه اهالی ناحیه ایونیا در ترکیه امروزی و در کنار ساحل دریای اژه هستند که میتوان به تالس، آناکسیمندر، آناکسیمنس، گزنوفانس، فیثاغورس و هراکلیتوس اشاره کرد.
- سنت الیایی: دسته بعدی اهالی جنوبی ایتالیا امروزی هستند که میتوان به شهر الیا و جزیره سیسیل اشاره کرد. از این سنت فکری میتوان به پارمنیدس و امپدوکلس اشاره کرد.
- سنت یونانی: دسته سوم در سرزمین یونان امروزی زندگی میکردند، مخصوصاً ناحیه آبدرا که میتوان به دموکریتوس و پروتاگوراس اشاره کرد.
اما تفاوتهای فکری این فلاسفه موضوع این مقاله نیست بلکه میخواهم بگویم که چرا باید به آنها توجه کنیم و راز اهمیت مطالعه آنها در چیست؟
پیش سقراطیها ما را از اسطوره به فلسفه رهنمون شدند
پیش سقراطیها نخستین فیلسوفانی بودند که تغییر عمدهای در طرز فکر ما به وجود آوردند.
پیش از سده ششم قبل میلاد، انسان جهان اطراف خود را اسطورهای درک میکرد؛ اما این به چه معنا است؟
اجازه بدهید با یک مثال برایتان بگویم. فرض کنید در مسیری در حال حرکت هستید، ناگهان پایتان به یک تکه سنگ میخورد و به زمین میافتید.
انسان اسطورهای برای همهچیز ازجمله اشیا بیجان قائل به شخصیت و قصدمندی بود.
درواقع او نمیتوانست تمایزی بین فردیت و تشخص موجودات جاندار و موجود بیجانی مثل سنگ قائل شود و در موقعیت مثال ما، انسان اسطورهای میاندیشد که چه نیت و قصدی در سنگ بود که در مسیر او قرار گرفت و او را به زمین انداخت.
ازآنجاکه انسان اسطورهای همهچیز را جاندار و پر از خدایان ، روحها و پریان میدانست با خود میاندیشد که چه نیتی شومی روح درون سنگ دارد.
در این تلقی همهچیز در عالم با خواست و رفتار خدایان تبیین میشود؛ اما پیش سقراطیان نگاه ما به جهان را تغییر دادند.
آنها تلاش کردند تا بهجای تبیین اسطورهای امور، آنها را تبیین عقلانی کنند.
به عبارت بهتر تبیین عقلانی یعنی اینکه عقل انسانی برای فهم رویدادهای جهان کفایت میکند و نیازی به دانستن نیت و قصد خدایان نیست.
این استقلال و خودبسندگی عقل انسانی بهپیش سقراطیان این فرصت را داد که پدیدههای اطراف خودشان را با علل مادی و طبیعی تبیین کنند و نیازمند موجودات فرا مادی یا خدایان نباشند.
برای مثال در نگاه فیلسوف پیش سقراطی رنگینکمان یک پدیده طبیعی است و نه هنرنمایی الهههای زیبایی
این تغییر باعث شد که انسان از عصر اسطوره به عصر فلسفه گام بردارد و جهان خود را در بستری از علل طبیعی و خودبسنده تبیین کند.
پیش سقراطیها فرصت ظهور علم را فراهم کردند
اجازه بدید شما را با چند نمونه از دستاوردهای علمی فیلسوفان پیش سقراطی آشنا کنم.
تالس ارتفاع هرمها را با اندازهگیری سایه خودش محاسبه میکند. وقوع کسوف را پیشبینی میکند. اندازه خورشید و ماه را تخمین میزند.
آناکسیمندر اولین نقشه جهان، اولین نقشه ستارگان، اولین ساعت آفتابی یونانی را میسازد.
فیثاغورس تلاش میکند به کمک ریاضیات ساختار و نظم عالم را فهم کند؛ اما چرا بهیکباره توجه انسان به علم تجربی جلب میشود؟
بهطور ویژه در دل سنت الیایی یا فیلسوفان موسوم به فیلسوفان طبیعی ، به ابزار، آزمایش و اندازه گیری توجه می شود.
آنها فقط به آنچه با چشمان خود میبینند توجه نمیکنند و با کمک ابزار و آزمایش درک خود را از جهان اطرافشان افزایش میدهند.
برای مثال برای فهم حرکت اجرام آسمانی ابزارهای نجومی میسازند. برای تعیین زمان و پیشبینی هوا ابزارهای زمانسنجی میسازند.
همین توجه به ابزار است که میتوان گفت بنیان نگاه علمی مدرن است و میتوان گفت علم به معنای ساینس به میزانی که وامدار گالیله ، نیوتن و بیکن است، وامدار فیلسوفان پیش سقراطی همچون تالس و آناکسیمندر هم هست.
حال با توجه به اینکه علم یکی از مهمترین دستاوردهای انسانی ما است پس شناخت بنیانهای پیدایش آن بسیار ضروری است .
اینجاست که شما برای درک یکی از مؤلفههای اصلی تمدن انسانی محتاج مطالعه آرا و اندیشههای فیلسوفان پیش سقراطی هستید.
برای درک خود تاریخ فلسفه هم نیازمند درک پیش سقراطیها هستیم
بدون شک از سهم عظیم افلاطون و ارسطو در فلسفه آگاه هستید.
آنها با آرا، روشها و شیوههای تحلیلی و استدلالی خودشان سهم غیرقابلانکاری در فلسفه دارند و گاهی گفته میشود که همه تاریخ فلسفه را میتوان در دو جریان افلاطونی و ارسطویی خلاصه کرد.
این سهم شگرف باعث میشود که ما بهضرورت آرا و دیدگاههای آن دو را تحلیل کنیم و اینجاست که ما پیش از فهم آرای افلاطون و ارسطو نیازمند فهم آرای پیش سقراطیان هستیم.
درک درست آرای افلاطون و ارسطو بیشک بدون توجه به سهم پیش سقراطیان و چالشهایی که با افکار خود ایجاد کردند ناممکن است.
برای نمونه میتوان دید که تلقی جهان مثل افلاطونی چگونه تحت تأثیر دشواریهای معرفتی آرای پارمنیدس و هراکلیتوس است یا چگونه ارسطو با ارائه نظریه علل چهارگانه خود تلاشهای فیلسوفان پیش سقراطی در فهم علل مادی را توسعه میدهد.
اینچنین است که ما برای ورود به دنیای اندیشههای دو غول بزرگ تاریخ فلسفه، نیازمند درک آرای فیلسوفان پیش سقراطی هستیم.
درمجموع میتوان گفت پیش سقراطیان نهتنها ما را در داشتن نگاه فلسفی و همینطور علمی یاری دادند بلکه با کوششهای نظاممند خود در یافتن پاسخ پرسشهای بنیادی فلسفی، بستر لازم را برای طرح ایدههای افلاطون و ارسطو فراهم کردند و اینچنین سهم جدی و حائز اهمیت خود در فلسفه را ایفا کردند.
سلام،لطفا پی دی اف مطالب رو هم در سایت بارگذاری کنید،سپاس.