پس از شناخت هدف ، مسئله ، دیدگاه ، انگاشته ، مفاهیم و اطلاعات در این پست با هفتمین و هشتمین مولفه سازنده تفکر یعنی استنتاج و استلزام آشنا می شویم.
بازی چند سوالی رو حتماً تجربه کردهاید.
در این بازی یکی از شرکتکنندگان، شیء خاصی را انتخاب میکند و طرف مقابل باید با پرسیدن حداکثر بیست سؤال، نام آن شیء را حدس بزند.
برای نمونه پرسش هایی مانند جاندار است یا بیجان؟ خوردنی است یا نه؟ در جیب جا میشود یا نه؟ و کلی پرسش دیگر؛ اما چه میشود که فرد با چنین سؤالاتی پاسخ درست را حدس میزند.
در واقع در این بازی، فرد با پرسیدن پرسشهای فراوان، اطلاعاتی را کسب میکند و در مرحله بعد با کمک آنها، عمل ذهنی استنتاج را انجام میدهد.
به هر میزان که بتواند به اطلاعات بهتر و بیشتری دست یابد دقیقتر میتواند با کمک استنتاج، شیء مدنظر را حدس بزند.
استنتاج چیست؟
به عبارتی ما بر پایه یک سری از اطلاعات نتیجهگیری میکنیم.
اطلاعات ورودیهای عمل استنتاج هستند و از راه این کنش عقلی نتیجههایی حاصل میشود.
ما به کمک این عمل ذهنی میتوانیم دادههایی که از پیرامون خود به دست میآوریم را معنادار سازیم.
موقعیتها را درک کنیم و بتوانیم بر اساس مشاهدات، تجربیات و فکت های موجود و همینطور تأثیر انگاشتهها، مناسبترین نتیجهگیریها را انجام دهیم.
نتیجهگیری خروجی فرآیند استنتاج است و به هر میزان که ما در گردآوری اطلاعات و ارزیابی آنها حساسیت بیشتری بکار ببریم، نتیجهگیری بهتر و شایستهتری خواهیم داشت.
استنتاج در زندگی روزمره
اجازه دهید با ذکر چند مثال با فرایند استنتاج بیشتر آشنا شویم.
برای نمونه همکار شما بدون سلام دادن از کنار شما رد میشود، در اینجا شما استنتاج میکنید که احتمالاً همکارتان از دست شما عصبانی است.
ابرها را در آسمان میبینید و استنتاج میکنید که باران خواهد آمد یا کنترل تلویزیون شما کار نمیکند و استنتاج میکنید که حتماً باطری آن تمامشده است.
ما در طی روز بیشمار استنتاج انجام میدهیم و گاهی آنقدر این عمل سریع و بیاختیار انجام میگیرد که ما از رخداد آن آگاه نمیشویم.
استنتاج گاهی چندان ناخودآگاه رخ میدهد که ما بدون آموزش متوجه آن نمیشویم.
یادتان هست که انگاشتهها را بهعنوان یکی از مؤلفههای اطلاعات نام بردم.
انگاشتهها هم اطلاعاتی بودند که به گونه ناآگاهانه در نتیجهگیری ما تأثیر میگذاشتند؛ اما باید به تمایز میان انگاشته و استنتاج توجه کنید.
برای نمونه ما با فردی مواجه میشویم که کنار خیابان خوابیده است. در این لحظه میتوان دو استنتاج مختلف کرد.
یکی اینکه این فرد نیازمند است و باید به او کمک کرد یا اینکه این فرد معتاد است و عاقبت اعتیاد کنار خیابان خوابیدن است.
همانطور که شاهدید هردوی این استنتاجها، با یک تجربه دیداری حاصل میشود ولی نتیجهگیریهای گوناگونی حاصل میشود.
در اینجاست که انگاشتهها بر استنتاج شما تأثیر میگذارند.
ما با توجه به تجربیات و دانش پیشزمینهای خود و با انگاشتههای مختلف، کنش عقلی استنتاج را انجام میدهیم و باید توجه داشته باشیم که تا چه میزان استنتاجهایمان تحت تاثیر انگاشتههای ماست.
توجه و ارزیابی اطلاعات باعث میشود که استنتاجهای آگاهانهای را انجام دهیم و از سهم هر یک از مؤلفههای اطلاعات بر استنتاج آگاه باشیم.
استلزام چیست؟
یکی دیگر از اجزای تفکر استلزام است و این مؤلفه آخرین جزء سازنده تفکر است که با آن آشنا خواهیم شد.
هر باوری که به آن قائل میشویم، ما را پذیرش باورهای دیگری ملتزم میکند و همینطور دست به هر عملی که بزنیم، ما را به انجام کارهایی دیگر پایبند میسازد.
برای نمونه وقتی شما به کسی میگویید دوستت دارم یعنی پذیرفتهاید که آن فرد برایتان مهم است یا اگر خود را طرفدار محیط زیست میدانید ناچار میشوید که از پلاستیک کمتر استفاده کنید .
اگر خود را فمینیست میدانید یعنی پذیرفتهاید که مرد و زن دارای حقوق مساوی هستند یا اگر سوار پراید میشوید؛ پذیرفتهاید که هر لحظه خطر در انتظار شماست.
در واقع استلزامها دارای ساختار اگر الف آنگاه ب هستند، یعنی شما با پذیرش الف، مجبورید ب را هم بپذیرید.
ارزیابی استلزام ها
متفکر حرفهای برای اینکه بهخوبی بتواند درباره مسئله خود استدلال کند، باید استلزامات برآمده از استدلال خود را بررسی کند و پیامدهای تصمیمات خود را در نظر بگیرد.
او استلزامات بالقوه مهم خود را شناسایی میکند و پیامدهای احتمالی آنها را تشخیص میدهد.
میتواند با وضوح و دقت پیامدهای ممکن را بیان کند و هر دوی پیامدهای بالقوه مثبت و منفی را مورد تحلیل قرار دهد.
ازآنجاکه هر استدلال، باور یا عملی دارای استلزاماتی است متفکر کارکشته، استلزامات منفی و مثبت پیشبینینشده را در نظر میگیرد و ازاینرو در هنگام رخداد پیامدهای غیر منتظره متعجب نشده و با آمادگی قبلی با آنها روبرو میشود.
در هر تفکری یا استدلالی اجزای تفکر یعنی هدف، پرسش، دیدگاه، مفروضات، مفاهیم، اطلاعات، استنتاج و استلزامات را شناسایی کنید و بهصورت آگاهانه آنها را موردبررسی قرار دهید.
اینکه گام به گام اجزای تفکر را با بیانی روان و مثال های ملموس پیش بردید بسیار جذاب و قابل فهم است و مخاطب را به دنبال کردن مطالب تشویق می کند . بسیار عالیست
ممنونم از نظر لطفتون
این روش تدریس برای فلسفه قویا الزامی و مهم میباشد و به امید روزی که سیستم اموزش کشور اینگونه اسلوب را در کلیه طبقات اموزشی اجرا، تا احاد جامعه در هر جای کشور بسادگی از استعداد درونی بالفعل استفاده بموقع مبذول واین سبب تشویق و علاقمندی استعداد های پنهان و ظهور پایه های بنیادی گردد و در ترقی کشور و نهایتا ارتقای اقتصادی و اشتغال با دیگر بازوهای بطور مدبرانه هم راستا و دسترسی با سهولت صورت گیرد و از اضمحلال توانمندی نیروهای جامعه پیشگیری و در زنجیره اعتلای اقتصاد قرارگیرند درخاتمه از اهتمام در تدریس و تربیت هموطنان گرامی از همه اساتید و بویژه جناب آقای دکتر کرمی که حقیر بیان ایشان موجب دریافت مفاهیم پایه برای اینجانب شد صمیمانه قدردانی می نمایم
سلامت باشید، باعث افتخاره ، ممنون از نظر لطف حضرتعالی