در جهان یونانی آرام آرام، لوگوس جای میتوس را گرفت. برای اینکه دقیقتر با این گذار آشنا شویم، شایسته است، ایضاح مفهومی از لوگوس داشته باشیم. برای فهم مفهوم پیچیده لوگوس میتوان در دو سطح آنرا تحلیل کرد:
لوگوس بهمثابه کنشی زبانی: (ناظر به ساحت معناشناختی و معرفتشناختی)
در جهانی که میتوس حاکم است ما معرفت و آگاهی به بسیاری از امور داریم ولی این شناخت کفایت نمیکند. ما برای اینکه مدعی معرفت باشیم باید علاوه بر باورهای صادق درباره جهان، کنش زبانی لوگوس را انجام دهیم.
کنش زبانی لوگوس یعنی هر امری براساس ذات (ousia) آن دستهبندی کنیم و با کمک تعریف بتوانیم نشان دهیم که چگونه چیزی است. اینچنین بود که افلاطون به دنبال تعریف مفاهیمی چون عدالت، خویشتنداری، شجاعت و … بود، او میخواست عمل زبانی لوگوس را انجام دهد. عمل لوگوس علاوه بر آشکارسازی چیستی امور مختلف، روشمند ،نظاممند و عقلانی است و کنش زبانی قاعدهمند و روشمند است.
لوگوس بهمثابه کنشی پژوهشی (ناظر به ساحت تببین و توضیح مبتنی بر علل)
همانطور که در میتوس دیدیم، میتوس تبیینی مبتنی بر فعالیت خدایان و قهرمانان از جهان ما ارائه میداد ولی در لوگوس ما تلاش میکنیم تا تبیینی مبتنی بر علل (aitia) انجام دهیم.
رویدادها در جهان میتوسی بهصلاح دید خدایان است و اراده و دخالت خدایان و تضاد منافع آنها در رخدادهای جهان تاثیرگذار بود. با توجه به تکثر ارادههای خدایان، فهم جهان دشوار بود. پژوهش جهان مبتنی بر علل و ترک مطالعه ارادهها و خواست خدایان در فهم امور، گذاری بود که از میتوس به لوگوس انجام شد.
بعدها ارسطو این حوزه پژوهشی را در چهار مدل دستهبندی کرد.
فهم جهان از دریچه چهار مدلِ پژوهشی:
- پژوهش در علت مادی جهان what is it made of (matter, hyle) )
- پژوهش در علت صوری جهان what is it (form, eidos) )
- پژوهش در علت فاعلی جهان what brought it into being (mover, kinoun) )
- پژوهش در علت غایی جهان what is it for (end, telos)
آنچه در قسمت بعدی روایت تاریخ فلسفه غرب خواهید خواند: