چهار چهره تاثیرگذار بر کانت

آشنایی با چهار شخصیت تأثیرگذار بر کانت

با چهار شخصیت کلیدی در اندیشه کانت آشنا شوید

نیوتن زمانی در نامه‌ای به دوست خود نوشته بود: اگر افق‌های دورتری را می‌بینم به این دلیل است که روی شانه‌های غول‌ها ایستاده‌ام.

اندیشمندان و متفکران در خلأ رشد نمی‌کنند بلکه محصول بده بستان با جریان‌های فکری عصر خودشان هستند.

اندیشه گذشته‌ای دارد و در دل یک سنت فکری شکل می‌گیرد و مانند گوی برفی درگذر زمان فربه‌تر می‌شود.

کانت هم در خلأ رشد نکرد. او در دل سنت عصر روشنگری قرن هجدهم زیست و با تأثیر از اندیشمندان مختلف، ایده‌های ناب و تازه خود را عیان کرد.

من در این مقاله قصد دارم به چهار شخصیت اثرگذار بر اندیشه کانت اشاره ‌کنم و برای شما روشن کنم که کانت روی شانه چه غول‌هایی ایستاد تا توانست عقل بشری را نقادی کند.

1. اسحاق نیوتن (1643-1727)

اولین فرد تأثیرگذار بر کانت همین آقای نیوتن بود. نیوتن بزرگ‌ترین چهره علمی اواخر قرن هفدهم بود.

کانت سه‌ساله بود که نیوتن مرد اما همیشه به دستاوردهای علمی نیوتن غبطه می‌خورد.

نیوتن در سال 1687 کتابی نوشت با عنوان ” اصول ریاضیاتی فلسفه طبیعی”.

در این کتاب نیوتن قانون جاذبه عمومی را صورت‌بندی کرد و همچنین سه قانون مهم برای حرکت اجسام ارائه داد.

نیوتن توانسته بود به‌سادگی با ارائه چند قانون عمومی و یقینی جهان ما را تبیین کند.

سادگی، دقت و قدرت پیش‌بینی بالای قوانین نیوتن برای کانت رشک‌برانگیز بود.

کانت همیشه حسرت می‌خورد که چرا متافیزیک نمی‌تواند مانند فیزیک نیوتنی، علمی یقینی و ضروری باشد.

همین دغدغه باعث شد تا کانت تلاش کند تا با اصلاح در متافیزیک عصر خود، متافیزیکی علمی را بنیان‌گذاری کند.

همین نیازها و دغدغه‌ها بود که او را برای نوشتن کتاب نقد عقل محض مجاب کرد.

همین‌طور کانت در سال 1786 کتاب ” بنیان‌های متافیزیکی علوم طبیعی ” را نوشت. او در این کتاب تلاش کرد بنیان‌های قوانین نیوتنی حرکت را توجیه کند.

کانت امیدوار بود با پروژه نقادی خودش بتواند متافیزیکی علمی و یقینی – ضروری همچون فیزیک نیوتنی دست‌وپا کند.

2. کریستین وولف (1679-1754)

 نماینده متافیزیک غیرعلمی به‌زعم کانت ، کریستین وولف بود.

او بزرگ‌ترین متافیزیک دان اوایل قرن هجدهم بود. وولف خیلی حرف تازه‌ای از خودش نداشت و فقط بر اساس آرای لایب نیتس سیستم سازی می‌کرد.

وولف یک عقل‌گرای افراطی بود و باور داشت که اصل جهت کافی لایب نیتس که برآمده از عقل محض است، قانون ضروری و یقینی است.

پشتوانه اصل جهت کافی، اصل عدم تناقض است و از یک ضرورت منطقی برخوردار بود ولی متناسب با فهم عقل‌گراها این ضرورت منطقی دارای ضرورت وجودی هم بود.

کانت دقیقاً با این تلقی متافیزیکی مخالف بود. او می‌دید که متافیزیک سنتی قوانین کشف‌شده توسط عقل محض را حاکم برجهان فی‌نفسه می‌دانند.

اما کانت با نقادی عقل محض نشانمان داد که محدوده شناخت ما ناظر به پدیدارهاست و ما نمی‌توانیم از جهان غیر پدیداری، فی‌نفسه یا به تعبیر او فنومنال شناختی پیدا کنیم.

این‌چنین بود که او با محدود کردن قوای شناختی ما تلاش کرد تا اصول پیشینی امکان تجربه را بیابد و به رأی میانه عقل‌گراها و تجربه‌گراها برسد.

3. دیوید هیوم (1711-1776)

نام تجربه‌گرایی به میان آمد و اینجا بهترین فرصت است که از تأثیر تجربه‌گرایی بزرگ اسکاتلندی دیوید هیوم بر کانت بگویم.

هیوم تجربه‌گرایی افراطی بود و برخلاف عقل‌گراها معتقد بود که تمام دانش ما از تجربه به دست می‌آید و ما هیچ دسترسی به معرفتی پیشین، ضروری و یقینی نداریم.

او معتقد بود که همه معرفت ما از تجربه به دست می‌آید و ما نه با استنتاج یقینی بلکه با استقرا نسبت به جهان آگاهی می‌یابیم.

هیوم قوانین عقل محض عقل‌گراها مثل علیت را فقط عادت‌های شناختی می‌دانست که ما با پیش‌فرض اینکه طبیعت یکنواخت عمل می‌کند آن‌ها را پذیرفته‌ایم.

کانت به‌شدت تحت تأثیر تجربه‌گرایی هیوم بود و از شکاکیتی که او به وجود آورده بود دل‌خوش نبود.

کانت خود می‌گوید هیوم مرا از خواب جزم‌اندیشی بیدار کرد.

کانت تلاش کرد با برپایی متافیزیک علمی خود بنیان‌هایی ضروری برای علم ایجاد کند تا از اثرات مهلک و کوبنده شکاکیت هیومی در امان باشد.

4. ژان ژاک روسو (1712-1778)

تنها تصویری که بر دیوار خانه کانت قرار داشت تصویر چهره روسو بود.

کانت می‌دید که چگونه روسو جنبش روشنگری فرانسه را هدایت می‌کند و به‌وضوح آگاه بود که چگونه افکار روسو، فرانسه را وادار به انقلاب کرد.

روسو برخلاف روشنفکران اولیه فرانسوی مثل ولتر و دالامبر معتقد بود که انسان در وضع طبیعی اساساً خوب است و این اجتماع و قوانین ناعادلانه آن است که انسان را به تباهی می‌کشد.

او می‌گفت انسان‌ها همه آزاد آفریده‌شده‌اند ولی تمدن آن‌ها را به زنجیر کشیده است.

روسو معتقد بود مردم با قرارداد اجتماعی خود را ذیل اراده عمومی قرار می‌دهند و به‌این‌ترتیب به بیشترین میزان از آزادی اخلاقی خود دفاع می‌کنند.

نگاه اخلاقی و سیاسی روسو بسیار بر کانت اثرگذار بود و کانت ذیل مفهوم آزادی اخلاقی روسو، خود آیینی اراده را در فلسفه اخلاق خود شاخص کرد.

روسو باور داشت که قانون باید از اراده عمومی شکل بگیرد و بر همه افراد جامعه یکسان اعمال شود.

کانت هم به تأسی از روسو در قانون طلایی اخلاقی خود امکان بسط قانون اخلاقی نسبت به همه را به‌عنوان شروط اخلاقی بودن رفتار، پیشنهاد کرد.

هرچند کانت در حیات خود از افراد بسیاری تأثیر پذیرفت ولی این چهار چهره، اصلی‌ترین اندیشمندانی هستند که کانت بر شانه آن‌ها ایستاد و در افقی فراتر از عصر خود، نقادی عقل را انجام داد

4 در مورد “آشنایی با چهار شخصیت تأثیرگذار بر کانت”

دیدگاه‌ خود را بنویسید