من در این مقاله قصد دارم از پنج دلیل محبوبیت نیچه در ایران برای شما بگویم.
شاید دور از انتظار نباشد هنگامیکه در کافه مشغول نوشیدن قهوه هستید نام نیچه را از میز بغلی بشنوید.
شاید در میز کناری جوانانی دورهم جمع شدهاند و دارند قطعات چنین گفت زرتشت را باهم میخوانند یا شاید هنگامیکه در حوالی خیابان انقلاب در حال قدم زدن هستید جوانانی را ببینید که در آراستگی سبیل، بسیار به نیچه شبیه باشند.
این موارد نشان میدهد که ما به چه میزان به نیچه علاقه داریم و حتی در فرم هم دوست داریم شبیه او باشیم.
اما چرا اینگونه است؟
نیچه چه گفته است که چنین بر جان ما ایرانیان نشسته است و سالهاست که آشنایی با افکار او نشانه تسلط ما بر فلسفه است.
چرا با شبیه شدن به نیچه میتوان ژست روشنفکری گرفت؟
من در این مقاله سعی میکنم پنج علت محبوبیت نیچه در ایران را برای شما آفتابی کنم. پس همراه من باشید.
1. نیچه در زبان فارسی بسیار خوشاقبال است
تقریباً میتوان گفت که همه آثار نیچه به زبان فارسی ترجمه شده است.
نام نیچه در عنوان کتاب، هر مترجم پارسیزبانی را وسوسه میکند و خوشبختانه مترجمهای کار بلدی همچون داریوش آشوری و سعید فیروزآبادی به این حیطه ورود کردهاند.
دسترسی زیاد مخاطبان به متن فارسی آثار او و همینطور ترجمههای بسیار از شارحان او یکی از مهمترین دلایل محبوبیت نیچه است.
این علاقه فقط محدود به ساحت فلسفه نیست. حتی وقتی نام نیچه وارد رمان و روانشناسی هم میشود، باید منتظر استقبال از آن آثار باشیم.
البته این امر میتواند معکوس هم باشد و علاقه ما ایرانیان باعث شده است که شاهد چنین حجم زیاد ترجمه از او باشیم.
2. نیچه چهرهای غیردانشگاهی است
تصویری که نیچه به مخاطبانش میدهد مردی ژولیده و رها از قیدوبند مرسوم جامعه است.
او بههیچوجه شبیه کانت اتوکشیده نیست.
کانت استاد دانشگاهی است که همهچیزش برمدار نظم و ترتیب است ولی نیچه استادی دانشگاه را رها میکند و به دل کلبههای سرد و مرتفع سوئیس میرود.
زبان او هم دانشگاهی نیست. ما انتظار نداریم که متنی منسجم و استدلالی تحویل ما دهد و آنچه او مینویسد بیشتر شبیه ادبیات است تا فلسفه.
سبک شاعرانه و پر استعاره زبان او و همینطور گزین گویه های او مخاطب ایرانی را بیشتر مجذوب خود میکند.
این چهره غیررسمی و زبان شاعرانه، او را وارد بحثهای عصرگاهی میکند و میتوان با ذکر قطعات کتابهایش ساعتها از هر دری سخن گفت.
میتوان با هر میزان آگاهی از تاریخ فلسفه برداشتی از نیچه داشت و با تکرار گزین گویه هایش سررشته بحث و گفتگو در هر انجمنی را به دست گرفت.
ما ایرانیان زبان استعاری و رمزگونه را بیشتر از زبان صریح و آشکار دوست داریم و این امر شاید دلایل عمدهای همچون استبدادزدگی داشته باشد.
خواندن متنی منسجم و منطقی برایمان دشوار است ولی به بهترین وجه با متنی شاعرانه و پر ابهام ارتباط برقرار میکنیم.
همین است که خواندن و فهم نیچه برایمان بسیار سهلتر از درک فرگه یا راسل است.
3. نیچه منتقد قدرتمندی است
امان از اینکه نیچه با اندیشهای مشکل پیدا کند.
او با بیرحمی تمام قائلان به آن اندیشه و همه بینان های فکری آن را نقد میکند.
چنان با واژههای گزنده و نیشدار مخالفانش را مینوازد که تا ساعتها مخاطب میخکوب میشود.
او بهخوبی میداند که چگونه مخاطبش را با ریشخند مورد استهزا قرار دهد و او را عاجز کند.
این روحیه نقادی او از دیگر عوامل جذابیت او در ایران است.
رکگویی و رودربایستی نداشتن نیچه برای مخاطبانی که خود محفوظ به حیا و مصلحتاندیش هستند بسیار فریبنده است.
انگار نیچه سهم آن ها در نقد را هم ادا میکند و آنچه رویشان نمیشد بگویند از زبان او گفته میشود.
او با ایدهها و افراد دمدستی و سطح پایین دهن به دهن نمیشود بلکه او بزرگترین اندیشههای مسلط عصر و همینطور قدرتمندترین مردان دوره خود را به میدان نقد میکشد.
انگار نیچه زبان همه مخاطبان محافظهکار خود است.
4. نیچه پیچیدگی موضوعات را برایمان سهل میکند
نیچه از مخالفان خود تصویری یکپارچه و ساده میدهد و معمولاً موضوعات پیچیده را در چهارچوب دوگانههایی مشخص خلاصه میکند و تصویری سهل از پیچیدگیها ارائه میدهد.
برای نمونه ببینید که چگونه کل تاریخ فلسفه را از پیش از سقراطیان تا زمان خود را با ارائه یک تصویر روشن و یکپارچه نقد میکند.
برای نمونه او کل اخلاق را با ترسیم دوگانگی اخلاق سروران و بندگان، سادهسازی میکند یا در نقد سنت غرب با ترسیم سه دشمن افلاطون، مسیحیت، مدرنیته، کل تاریخ غرب را مورد تحلیل قرار میدهد.
ارائه چنین تصاویر سهل و روشن از سنت بسیار پیچیدهای مانند غرب، نقادی آن را هم آسانتر میکند و میتوان با ارائه چنین تصویری بهراحتی هر مفهوم پیچیدهای را نقد کرد.
هانس رزلینگ در کتاب واقعیت بهخوبی به ما هشدار میدهد که چگونه غریزه دوقطبی سازی به تصویری معوج از واقعیت منجر میشود.
بهزعم او حقیقت هیچوقت چنین ساده نیست که بتوان با ارائه یک دوگانگی همه آن را تحلیل کرد.
نگاه دوقطبی و سیاه وسفید برای ما ایرانیان جذاب است و دوست داریم همیشه خیر و باطل برایمان روشن باشد و انگار حوصله نداریم که بر ناحیه خاکستری حقیقت تمرکز کنیم.
5. نیچه رویکرد شرقی و عرفانی دارد
از همان موقع که قهرمان اصلی کتابش را به نام پیامبر باستانی ما انتخاب کرد میشد فهمید که میخواهد خودش را در دل ما جا کند.
نیچه چنان از مسیحیت تنفر داشت که میخواست پیامآور ابر انسان او حکیمی از شرق باشد.
او برای ما ایرانیان رندی حافظ را داشت.
او منتقد بود و با زبان هنرمندانه خود سنت فرسوده را نقد میکرد.
توجه او به شرق و همینطور عزلتگزینیها و دور شدن از جامعه شهری چهرهای عارف مشرب از نیچه برای ما ترسیم کرد.
ما این جریان عرفانی را پس از نیچه در آثار رنه گنون، هانری کربن و فریتهیوف شوئون با اشتیاق دنبال میکردیم.
خیلی عالی بود . چیزهایی که کمتر از نیچه شنیده ایم.
ممنونم از نظر پرمهرتون