فلسفه یونانی‌مآب

آشنایی با شش جریان فکری فلسفه یونانی‌مآب

در این مقاله قصد دارم شما را با شش جریان اصلی فلسفه یونانی‌مآب آشنا کنم.

منظور ما از فلسفه یونانی‌مآب یا هلنیستی، جریان فکری است که مابین قرن سوم پیش از میلاد تا قرن اول میلادی رایج بود.

با نگاه تاریخی می‌توانیم این دوره را ما بین مرگ اسکندر در سال 323 قبل میلاد تا ظهور امپراتوری روم در سال 31 قبل میلاد در نظر بگیریم.

در این دوره تاریخی فرهنگ یونانی در اوج قدرت خود است و تقریباً وسعت فرهنگی عظیمی از هند، ایران، سوریه و مصر را پوشش می‌دهد.

در این دوره تاریخی که فرهنگ و هنر یونانی در اوج خود قرار دارد فلسفه یونانی هم به‌عنوان مهم‌ترین دستاوردهای فکر بشری در نظر گرفته می‌شود.

افکار سقراط، افلاطون و ارسطو درنهایت احترام است و آبشخور بسیاری از جریان‌های فکری است.

بیایید نگاهی کنیم به شش جریان مسلط در این دوره تاریخی

1. ارسطو گرایی: (Aristotelianism)

نهاد آموزشی که ارسطو بنا کرده بود به قوت خود در حال فعالیت بود. منظورم لوکیوم است.

ارسطو بعد از مرگ افلاطون این نهاد آموزشی را تأسیس کرد. فارغ‌التحصیلان این مدرسه معروف به مشاییان بودند.

بعد مرگ ارسطو هم سنت فکری او در بین اهالی مدرسه رایج بود. شاگردان ارسطو دو وظیفه مهم بر عهده داشتند.

یکی اینکه آرای استاد خود را بسط می‌دانند و دیگر اینکه آن‌ها بهترین مترجمان، مفسران و تصحیح کنندگان آثار ارسطو بودند.

برای نمونه آندرونیکوس رودسی که اولین طبقه‌بندی موضوعی آثار ارسطو را انجام داد یا اسکندر افرودیسی که بر بسیاری از آثار ارسطو شرح نوشت.

در این سنت فکری آرای ارسطو حرف اول را می‌زد و شاگردان او به جد آموزه‌های هستی شناختی، منطقی و اخلاقی او را ترویج می‌کردند.

2. افلاطون‌گرایی: (Platonism)

آکادمی افلاطون بعد مرگش هنوز پر رونق بود ولی مسیر متفاوتی از لوکیوم را طی کرد.

اهالی آکادمی برخلاف ارسطو‌گراها منتقد آرای افلاطون شدند و به‌سوی ایده‌های سقراط گرایش پیدا کردند.

افلاطون گراها دوباره روش پرسش و پاسخ سقراطی را در پیش گرفتند و آکادمی به‌سوی جریان شک گرایی کشیده شد.

آن‌ها رسیدن به‌یقین را ناممکن دانستند و ادراک حسی را ناتوان از ایصال به معرفت دانستند.

3. کلبیان (Cynics)

یکی از ویژگی‌های جریان فکری دوره یونانی‌مآبی نزدیک شدن فلسفه به یک سبک زندگی بود.

در این دوره تاریخی آموزه‌های فلاسفه به‌مثابه شیوه زیستن در نظر گرفته می‌شد و تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بسیاری داشت.

یکی از این شیوه‌ها سبک زندگی کلبی بود. این عبارت به معنای زیستن همچون سگ‌هاست. تعجب نکنید دلایلی برای این نام‌گذاری وجود دارد.

در دل فرهنگ یونانی جریانی به وجود آمد که کاملاً نسبت به ارزش‌ها و قواعد اخلاقی و هنجاری یونان بی‌تفاوت بود.

کلبیان ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی را اعتباری می‌دانستند و برای همین خود را ملزم به رعایت آن نمی‌دیدند.

آن‌ها بدون توجه به قضاوت دیگران و بدون خجالت از ارزش داوری مردم زندگی می‌کردند. زندگی بسیار ساده و ریاضت‌مندانه داشتند و حتی سنت‌های تحمیلی جامعه را مورد تمسخر قرار می‌دانند.

این بی‌تفاوتی به هنجارها و تمسخر دیگران برای ملتزم بودن به ارزش‌های اعتباری، آن‌ها را ملقب به کلبیان کرد.

زندگی که کاملاً رها از ارزش داوری و همچون زیست سگ‌ها بود.

4. اپیکورگرایی (Epicureanism)

ارسطو گراها مبتنی بر آرای اخلاقی ارسطو باور داشتند که می‌توان با کمک فضایل اخلاقی و عقل نظری و رعایت اعتدال بین قوای نفس به سعادت یا شادی رسید.

به‌کارگیری درست حکمت نظری در کنار آراسته بودن به فضائل عملی، لذت و شادی در زندگی را برای ما تضمین می‌کند.

در این میان اپیکور (341-270) بر این آموزه خرده گرفت.

از منظر اپیکور سعادت ما انسان‌ها نه به خاطر کسب فضائل بلکه با پیگیری امیال طبیعی خودمان حاصل می‌شود.

او بر ارزش ذاتی لذت تأکید می‌کرد. لذت به‌مثابه یک ارزش ذاتی، نه لذت به‌مثابه نتیجه یک زندگی سعادتمندانه.

این طرز تلقی، اپیکورگراها را به این نتیجه رساند که در زندگی باید به دنبال بیشترین لذت و کمترین رنج بود و نوعی لذت‌گرایی را ترویج می‌کردند.

البته اپیکورها فقط لذت صرف را در نظر نمی‌گرفتند بلکه رنج حاصل از برآوردن هر لذت را هم محاسبه می‌کردند و به تعادلی بین لذت و رنج قائل بودند.

5. شک‌گرایی (Skepticism)

یکی دیگر از سبک زندگی‌های برخاسته از فلسفه در عصر یونانی‌مآبی جریان شک گرایی بود.

شک گراها معتقد بودند که هیچ ارزش عینی اخلاقی و همین‌طور هیچ دسترسی به حقیقت و یقین مطلق وجود ندارد.

آن‌ها در یک وضعیت حاد اخلاقی و معرفتی گیرکرده بودند. شواهد در دسترس آن‌ها نه باور و نه ناباوری را نسبت به گزاره‌های مشخص معرفتی و اخلاقی اثبات نمی‌کرد.

این امر تناقض عمیقی در زندگی آن‌ها ایجاد کرده بود. شک گراها برای این‌که از این سردرگمی خارج شوند و به آرامشی روانی برسند موضع تعلیق حکم را پذیرفتند.

آن‌ها به این باور بودند که حالا که شواهد نه باور و نه ناباوری را تأیید نمی‌کند باید از رویکردهای مبتنی بر باور دست بکشیم و در یک وضعیت شک گرایی انتخابی قرار بگیریم.

این تعلیق حکم در حوزه باور به ما آرامش روانی می‌دهد.

در جریان شک گرایی، شک و التزام به رویکرد غیر باور نوعی سبک زندگی توأم با آرامش و شادی در نظر گرفته شد.

6. رواقیون (Stoicism)

رواقیون جریانی فکری هستند که مبتنی بر نوعی سبک زندگی در مقابل شک گرایی آکادمی قرار گرفتند.

ماجرا ازآنجا شروع شد که وقتی شک گرایی و عینیت اخلاقی در یونان از دست رفت، جریان‌های مختلف فکری تلاش کردند برای این عدم یقین و سردرگمی انسان یونانی راه‌کار پیدا کنند.

دیدیم که چگونه شک‌گراها برای راه خروج از این بحران اخلاقی و معرفتی شیوه تعلیق حکم را پیشنهاد دادند.

رواقیون مسیر متفاوتی از شک‌گراها را طی کردند.

آن‌ها معتقد بودند که برای رسیدن به آرامش درونی و ثبات عواطف باید با طبیعت هماهنگ شد.

جامعه یونان پر از ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی و اجتماعی بود و اینک رواقیون فهمیده بودند که همگی آن‌ها اعتباری و همراه با عدم یقین است ولی به باور آن‌ها هنوز ارزش‌گذار دیگری باقی‌مانده بود.

رواقیون بدین باور بودند که برخلاف قوانین تثبیت‌شده توسط انسان که اکنون ازکارافتاده بود قوانینی ثابت و جهانی وجود دارد که در طبیعت جاری است.

طبیعت مبتنی بر قوانینی ثابت و تخلف‌ناپذیر علت و معلولی است و این قوانین بدون تأثیرپذیری از انسان در جریان است.

وقتی ما به قوانین حاکم بر طبیعت نگاه کنیم می‌بینیم که این قوانین بدون توجه به نیازها و خواست‌های ما در حال فعالیت است و این ما هستیم که باید خودمان را با این قوانین تطبیق دهیم.

راز زندگی شاد و رضایتمند منطبق شدن با این قوانین طبیعی است.

گاهی این قوانین به‌صورت اتفاقی مطابق با خواست ما می‌شود و گاهی برخلاف میل ما رو می‌دهد.

درزمانی که با خواست ما هماهنگ است باید شاد باشیم و زمانی که خلاف خواست ما است باید به تقدیر دل دهیم و از ناراحتی اجتناب کنیم.

شش جریانی که با هم مرور کردیم مجموعه‌ای از سنت‌های فکری و شیوه‌های زیستی بود که در دل عصر یونانی‌مآبی رایج بود و هر کدام از آن‌ها راه کارهای مختلفی را برای خوب زیستن به ما پیشنهاد می‌دانند

دیدگاه‌ خود را بنویسید