جهان نیچه ای - قسمت اول

به جهان نیچه ای خوش‌آمدید (قسمت اول)

این مجموعه (آشنایی یا جهان نیچه ای ) سه قسمتی است و قسمت اول آن تقدیم شما

یکی از نوآوری‌های نیچه این است که با طراحی یک چهارچوب و معرفی یک سری از مفاهیم به ما این امکان را می‌دهد تا به‌سادگی همه جریان‌های تاریخی جهان غرب را در یک چشم‌انداز واحد درک کنیم.

این چهارچوب با مفاهیم خود همه رویدادهای فرهنگی–تاریخی غرب را در گستره‌ای فراخ از پیش سقراطیان تا عصر خود نیچه را در برمی‌گیرد.

مخاطب این چهارچوب می‌تواند با به‌کارگیری آن، همه رویدادهای جهان غرب را با تحلیلی مشخص درک کند و ازاین‌رو صاحب بینشی جامع و فراگیر ناظر به پیشامدهای فکری و فرهنگی غرب شود.

من نام این چهارچوب را به تأسی از بیژن عبدالکریمی، جهان نیچه ای گذاشته‌ام.

پس اگر علاقه‌مندید غرب را با یک ساختار روشن و یکپارچه درک کنید باید به دنیای نیچه وارد شوید.

جهان نیچه‌ای

جهان نیچه ای
جهان نیچه ای

این چهارچوب، چندین رویداد فکری را در تاریخ غرب برجسته می‌کند و استلزامات آن‌ها را آشکار می‌سازد.

در مرحله بعد از راه واکنش‌های انسانی نسبت به این رویدادها، سرانجامی را برای تاریخ فکری، تاریخی و فرهنگی غرب متصور می‌شود.

با درک این رویدادها و آشنایی با چند مفهوم می‌توانید جهان نیچه‌ای را از آن خود کنید.

نیچه در چهارچوب خود سه جریان افلاطون‌باوری، اخلاق مسیحی و مدرنیته را معرفی می‌کند.

این جریان‌ها در کنار هم منجر به حادثه مهیب مرگ خدا می‌شوند.

با فروریختن بنای رفیع خدا، نهیلیسم فراگیری در جهان غرب روی می‌دهد.

نیچه پس از یادآوری این رویدادها، واکنش‌های انسانی در برابر رویداد سهمگین نهیلیسم را به تصویر می‌کشد.

از دیدگاه او انسان‌ها دو گونه واکنش نشان می‌دهند، نخست واکنشی منفعلانه که سوگواری برای مرگ خداست و دیگری واکنشی فعال که می‌توان آن را خدا گونه شدن انسان دانست.

در ادامه نیچه به دو واکنش فعال واپسین انسان و ابر انسان اشاره می‌کند و خودش رویکرد فعال ابر انسان را ستایش و تأیید می‌کند.

حال بیایید با تک‌تک این مفاهیم آشنا شویم تا بتوانید با لذت تمام به چهارچوب جهان نیچه‌ای مسلط شویم.

افلاطون‌باوری

نیچه نخستین جریان در چهارچوب جهان خود را افلاطون‌باوری می‌نامد.

افلاطون یا به‌عبارت‌دیگر سقراط ترسیم‌شده در آثار افلاطون، فراتر از جهان مادی و حسی، ما را با جهانی دیگر به نام جهان ایده‌ها آشنا می‌سازد.

جهان ایده‌ها یا همان نظریه مثل افلاطون، ترسیم جهانی حقیقی است که جهان محسوس رونوشتی بدلی از آن است.

در جهان ایده‌ها، حقایقی ثابت و ازلی وجود دارند که از راه حواس معمول جهان مادی قابل‌دسترسی نیستند.

از منظر افلاطون این حقایق، تنها به یاری قوه عقل انسانی فرا چنگ می‌آیند.

این قوه با نفی حواس و نیازهای جسمی انسان، توان کشف حقایق ابدی را به دست می‌آورد و همچنین می‌تواند اصول ثابت اخلاقی موجود در دنیای ایده‌ها را استخراج کند.

نیچه به‌شدت با این رویکرد متافیزیکی نسبت به حقیقت و اخلاق مخالف است و به‌زعم او هیچ حقیقت یا اصول اخلاقی فرازمانی و لایتغیر وجود ندارد و این مفاهیم همه در بستر تاریخ و فرهنگ انسانی شکل می‌گیرند و جریان افلاطونی را نوعی مومیایی کردن مفاهیم می‌داند.

اخلاق مسیحی

دومین جریانی که نیچه به آن اشاره می‌کند اخلاق مسیحی است.

به باور نیچه اخلاق مسیحی از منظر روان‌شناختی به انسان بسیار آسیب رسانده است و منجر به نفی خویشتن انسان شده است.

برای نمونه نیچه ترسیم خدایی باقدرت و علم مطلق در مسیحیت را به زیان انسان می‌داند چون از انسان‌ها شخصیتی منفعل و تسلیم می‌سازد که در رویارویی با هر دشواری به‌جای اینکه فعالانه با یاری از امکانات خود درصدد مشکل‌گشایی باشد، با استیصال چشم‌به‌راه یاری خداوند می‌ماند.

همچنین آموزه گناه هم‌چنین کارکردی دارد.

از منظر نیچه مسیحیت ارضای تمایلات طبیعی و غرایز انسانی را همچون عمل گناه‌آلود تفسیر می‌کند و این احساس، پیوسته غرایز و خواست‌های انسانی را سرکوب می‌کند.

نیچه از آموزه زهد در اخلاقیات مسیحی هم شکوه می‌کند. او این آموزه را، به علت نفی زورمندی رانه‌های جسمی و زیستی انسان، نوعی اخلاق ضد حیات می‌داند و معتقد است که این مدل از اخلاق با دیدگاه دیگر جهانی خود، به‌شدت از اهمیت و ارزش جهان مادی می‌کاهد.

درمجموع اخلاق مسیحی برای نیچه دربرگیرنده آموزه‌هایی است که خویشتن و هویت فردی انسان‌ها را ویران می‌کند و از خودشکوفایی توانایی‌های انسانی جلوگیری می‌کند.

اخلاق مسیحی برای او نمونه اعلی اخلاق بندگان است زیرا با تشویق نفی خویشتن و تن دادن به ارزش‌های مطلق و همه‌گیر فرا مادی، امکان و قابلیت‌های زیستی انسان را نادیده می‌گیرد و انسانی ناتوان و فرمان‌بردار به وجود می‌آورد.

مدرنیته

سومین جریان مهم و تأثیرگذار در جهان نیچه‌ای پیدایش و بروز مدرنیته است.

نیچه در آثار خود به سه ویژگی مهم عصر مدرن اشاره می‌کند:

1. نهادهای دینی با افول مواجه می‌شوند

آن‌ها آرام‌آرام اقتدار و صلاحیت خود در ساحت‌های علمی، سیاسی، فرهنگی و فهم دینی را به انسان واگذار می‌کنند.

نهاد کلیسا با تنفیض قدرت خود به انسان، کم‌کم تنها در محدوده امور کلیسا توان اظهارنظر دارد و مدیریت ساحت بیرون از کلیسا به انسان سپرده می‌شود.

2. ثروت و عطش سرمایه، فرهنگ اروپایی را استحاله می‌کند

در هنگامه مدرن، مناسبات بازار و دادوستد بر عرصه فرهنگ تسری می‌یابد و در همه‌جا منفعت اقتصادی حرف اول را می‌زند.

در چنین شرایطی انسان تنها به برآوردن نیازهای اقتصادی خود توجه می‌کند و عرصه فرهنگ هم بازیچه اغراض طبقه مرفه و نوکیسه جامعه می‌شود.

3. تولید انبوه و ماشینی شدن امور، فردیت انسان را تخریب می‌کند و انسان‌های میان‌مایه به وجود می‌آورد

در این فضای صنعتی، انسان تنها با توانایی شغلی و جایگاه اقتصادی‌اش سنجیده می‌شود و فردیت انسان در برابر جایگاه و مهارت شغلی‌اش نادیده گرفته می‌شود.

همچنین تولید انبوه نیازمند ذائقه‌های مشترک مصرفی است که این امر هم منجر به زوال فردیت می‌شود.

این سه جریان در کنار هم منجر به یک حادثه مهم تاریخی – فرهنگی می‌شوند که می‌توان آن را مرگ خدا نامید. نیچه رخداد این حادثه را با توجه به جریانات حاکم بر فرهنگ غرب ناگزیر می‌داند و به‌مثابه یک مصلح اجتماعی درباره آثار سوء و مهیب پدیده مرگ خدا آگاهی‌رسانی می‌کند
در قسمت بعد خواهیم دید که چگونه مرگ خدا، فرهنگ انسانی را دچار نهیلیسم می‌کند و از چاره‌جویی نیچه برای این مشکل آگاه خواهیم شد

4 در مورد “به جهان نیچه ای خوش‌آمدید (قسمت اول)”

دیدگاه‌ خود را بنویسید