داروین زندگی

چهار درسی که می‌توان از داروین آموخت

چارلز داروین : چهار درس از زندگی او برای پژوهشگران

حتماً ماجرای کلاغ و کبک را شنیده‌اید.

در این داستان کلاغی شیفته راه رفتن کبک می‌شود و شروع می‌کند از نحوه راه رفتن او تقلید کند اما در آخر ماجرا نه‌تنها راه رفتن کبک را نمی‌آموزد بلکه راه رفتن خودش را هم فراموش می‌کند و این‌چنین می‌گویند که کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد.

این ضرب‌المثل اشاره از تقلید کورکورانه دارد ولی باید بگویم که این ضرب‌المثل همیشه درست نیست. حداقل در دنیای علم و دانش به این ضرب المثل عمل نکنید.

در حیطه دانش تا می‌توانید تقلید کنید. به نظر من هر پژوهشگری باید از پژوهشگران مطرح جهان تقلید کند. البته نه از برون داد پژوهش او بلکه از سبک زندگی‌اش.

در این مسیر هرچقدر از سبک زندگی و عادات رفتاری یک پژوهشگر تقلید کنید به نفع شماست .

برای اهمیت این مسئله می‌توان چنین استدلال کرد که موفقیت‌های یک پژوهشگر چیزی جز برون داد سبک زندگی او نیست.

روحیه، عادات ذهنی و رفتاری خاص یک پژوهشگر است که او را به بالاترین سطح موفقیت می‌رساند و شناخت و تعهد به چنین سبک زندگی می‌توان موفقیت هر پژوهشگری را تضمین کند.

برای شروع شناخت عادات ذهنی و رفتاری پژوهشگران بسیار موفق، من تقلید از داروین را پیشنهاد می‌کنم.

اولاً توجه دارید که داروین در کنار کپرنیک، نیوتن و انیشتین جزو چهار دانشمند تأثیرگذار جهان است.

همچنین آثار او اثرات انقلابی در فهم ما از جهان و خودمان داشت و بالاتر از همه خروجی پژوهش او یعنی همان نظریه تکامل طبیعی از طریق انتخاب طبیعی امروزه یکی از پذیرفته‌شده‌ترین نظریات جهان علم است و حتی می‌توان گفت تصور زیست‌شناسی امروز بدون این نظریه امکان‌پذیر نیست.

امیدوارم قانع شده باشید که داروین انتخاب خوبی برای تقلید سبک زندگی است.

در ادامه من شما را با چهار خصیصه فکری و رفتاری داروین آشنا می‌کنم که می‌توان به‌طور تضمینی گفت که تقلید از این عادات، شما را در پژوهش به فرد موفقی تبدیل می‌کند.

1. منطقه امن خود را رها کنید

ما ازنظر روانی به شرایط خاص محیطی عادت می‌کنیم و در درون آن احساس آرامش و امنیت می‌کنیم ولی باید به شما بگویم که موفقیت شما خارج از منطقه امن رخ می‌دهد.

پدر داروین دوست داشت او مانند خودش پزشک شود. برای همین داروین دو سالی پزشکی خواند ولی انگار روحیه او زیاد مناسب پزشکی نبود.

پدرش که دید داروین به درد پزشکی نمی‌خورد برای او کشیش شدن را انتخاب کرد. داروین چهار سالی هم الهیات خواند.

داروین در مدت این شش سال کاملاً در منطقه امن خود بود. پدری که به‌شدت از او راضی است و با تمام توان خود از فرزندش پشتیبانی می‌کند.

داروین زندگی آرام و بی‌دردسری را داشت تجربه می‌کرد و درنهایت شاید به یک روحانی بلندمرتبه تبدیل می‌شد.ولی همان‌طور که گفتم موفقیت در منطقه امن روی نمی‌دهد.

داروین بیست‌ودوساله شده بود و مثل همه نابغه‌ها خیلی خوب فهمیده بود که با ادامه این روند چیزی گیرش نمی‌آید. اینجا بود که تصمیم گرفت منطقه امن خود را ترک کند.

او برخلاف نظر پدرش توانست به مدت پنج سال به سفر دریایی به دور جهان برود. توجه دارید که چنین تصمیمی چقدر برای داروین به‌عنوان فرزند یک پدر ثروتمند و محافظه‌کار دشوار است.

او دل به دریا زد و به مدت پنج سال از آمریکای جنوبی، تاهیتی، جزایر گالاپاگوس، استرالیا و جنوب آفریقا دیدن کرد. این سفر به او این فرصت را داد که تبدیل به یک دانشمند بزرگ شود.

2. باید پژوهشگر تمام‌وقت بود

پژوهشگری یک شغل نیست که با یک کارت زدن وارد محیط کاریتان شوید و با اتمام ساعت کاری دوباره کارت خروج بزنید.

پژوهشگری فعالیتی تمام‌وقت است و هیچ‌گاه شما فارغ از آن نخواهید بود. داروین هم یک پژوهشگر تمام‌وقت بود.

او سر میز شام، گفت گو با دوستان و آشنایانش یا هنگام استراحت همه‌وقت به دنبال مشاهده دقیق، پرسشگری و جمع‌آوری شواهد برای نظریه‌اش بود.

گاهی انسان از دامنه وسیع شواهد جمع‌آوری‌شده توسط داروین شگفت‌زده می‌شود. حتماً انتظار ندارید که داروین در مدت سفر دریایی پنج‌ساله‌اش فقط خوش‌گذرانی کند.

او در تمام این مدت شواهد جمع‌آوری می‌کرد و آن‌ها را به انگلستان می‌فرستاد تا در فرصت مناسب در مورد آن‌ها پژوهش کند.

همه گونه‌های گیاهی و حیوانی برای او جذابیت داشت. کنجکاوی و دقت او برای مشاهده دنیای اطرافش آن‌قدر زیاد بود که تنهایی و دریازدگی‌های ممتد او را ناامید نکند.

وقتی سفر تمام شد و او به انگلستان برگشت به یک فرد پخته تبدیل‌شده بود و زمان آن بود که آماده شود تا ایده بکر انتخاب طبیعی را به جهان عرضه کند.

3. اگر نوشتن بلد نیستید دور پژوهشگری را خط بکشید

باید بگویم که یک پژوهشگر پیش از هر کاری باید خود را به نوشتن عادت دهد.

نوشتن ، ایده‌های موقتی و گذرای ما را ثبت می‌کند و به ما اجازه تحلیل و تفکر می‌دهد. همچنین نوشتن به ما کمک می‌کند تا منسجم و ساختارمند فکر کنیم.

داروین هم با اهمیت نوشتن آشنا بود. از سفر که برگشت پنج دفترچه یادداشت در مورد شواهد خود نوشت. بعد با خود گفت خاطرات سفر را بنویسم و کتاب سفرنامه کشی بیگل را نوشت.

بعد روی شواهد جمع آوری شده بیست‌ویک سال پژوهش کرد و کتاب منشأ انواع را منتشر کرد.

تحلیل خود از تکامل انسان را هم در کتاب تبار انسان عرضه کرد. بعد شروع کرد در مورد واکنش‌های عاطفی و هیجانی حیوانات و انسان‌ها تحقیق کرد و کتاب بیان عواطف را نوشت.

در این بین هم در مورد صخره‌های مرجانی، صدف، کرم خاکی، گل ارکیده، حرکات گیاهان بالارونده و گیاهان حشره‌خوار مطلب نوشت و همین‌طور یک خودزندگی‌نامه هم به مجموعه مکتوباتش ضمیمه کرد.

4. هم سنگ شواهد و ادله خود ادعا کنید

یکی از ویژگی‌های پژوهشگر خوب ارائه دلایل هم‌وزن ادعایش است.

وقتی یک نظریه ارائه می‌شود، پژوهشگر باید بتواند قرائن و شواهد به میزان کافی را به نفع فرضیه‌اش ارائه دهد و همین‌طور بتواند نسبت به نقدهای وارده بر خود هم پاسخگو باشد.

داروین به‌شدت به نقدهای وارد بر نظریه‌اش حساس بود و تلاش می‌کرد به تک‌تک آن‌ها پاسخ دهد.

برای مثال او در کتاب منشأ انواع دو فصل کامل را به نقدهای علیه نظریه‌اش اختصاص داده است. بسیاری از مخالفان داروین بهترین منبع برای نقادی را خود کتاب‌های داروین می‌دانستند چون او تلاش می‌کرد به‌اندازه‌ای که به نفع نظریه‌اش شواهد جمع می‌کند با همان جدیت آرای مخالفان خود را جمع کند تا بتواند پاسخ مناسب به آن‌ها بدهد.

همان‌طور که گفتم کتاب منشأ انواع حاصل یک پژوهش بیست‌ویک‌ساله بود و داروین هرچقدر می‌توانست برای نظریه‌اش شواهد جمع کرده بود .

او در فصل نتیجه‌گیری کتاب نوشت:

به من ایراد می‌گیرند که برای انتخاب طبیعی ارزشی بیش‌ازحد قائل شده‌ام. به خود اجازه می‌دهم که یادآور شوم، چه در چاپ نخست و چه چاپ‌های بعدی این کتاب به نحوی بسیار روشن به دنباله پیش گفتار، این عبارت را افزوده‌ام: من معتقدم که انتخاب طبیعی مهم‌ترین وسیله تغییر جانداران است نه صرفاً تنها وسیله

کتاب منشاء انواع – صفحه 531

این عبارت داروین، نشان‌دهنده اهمیت دادن او به همسنگی ادعا و دلایل است.

او خود اذعان می‌کند که همه شواهد موجود در کتابش اهمیت زیاد انتخاب طبیعی را نشان می‌دهد ولی هیچ‌گاه این ادعا را مطرح نمی‌کند که انتخاب طبیعی تنها تبیین ممکن برای تغییرات تکاملی جانداران است .

داروین در فصول ده و یازده کتاب به ناکافی بودن شواهد زمین‌شناختی اشاره می‌کند و معتقد است که اگر این شواهد به میزان بیشتری در دسترس ما بود می‌شد بهتر از انتخاب طبیعی دفاع کرد.

به گمانم با توجه به این خصلت‌ها و عادت‌های چهارگانه داروین می‌توان با سبک زندگی یک دانشمند طراز اول آشنا شد و با عادت سازی این الگوهای روانی و رفتاری به نتایج بسیار خوبی در پژوهش رسید

4 در مورد “چهار درسی که می‌توان از داروین آموخت”

  1. نظریه تکامل طبیعی به هیچ عنوان پذیرفته شده ترین نظریات جهان علم نیست!!!

    تکامـل یـک »اصـل« نیسـت و هرگـز هم قابل اثبات نمیباشـد. چـون راه اثبات یک گزاره در علوم تجربی، آزمایش و تجربه اسـت و گذشـته ها قابل تجربه نیست

دیدگاه‌ خود را بنویسید