یکی از ابزارهای مهم در خردورزی ( Reasoning ) ، استدلال است. اجازه بدهید همین اول کار منظورم از خردورزی را آفتابی کنم.
خردورزی نوع خاصی از تفکر است که برخلاف انواع دیگر تفکر مثل آرزواندیشی ، خیال پردازی ، رویابافی و … برخوردار از سه ویژگی اساسی است.
ویژگی اول اینکه خردورزی تفکر مبتنی بر هدف است.
خردورزی با هدف مشخص انجام می گیرد و قصد ما در این مدل تفکر ، یافتن پاسخ یک مسئله ، راه حل یک مشکل یا حل و فصل و فیصله دادن به یک موضوع مشخص و چالش برانگیز است.
ویژگی دوم خردورزی هنجاری بودن این فرایند است.
خردورزی به خاطر اینکه امری هنجاری و ارزشی است ، شیوه اجرای مشخص دارد و برای همین میتوانیم به خردورزی درست یا غلط اشاره کنیم .
ویژگی سوم خردورزی هم تمرکز این فرایند بر مفهومی به نام دلیل (Reason ) است.
دلیل در واقع همه مقدمههایی است که ما برای دفاع از پاسخ ، راه حل یا راه کار پیشنهادی خود در قبال مسئلهها ، مشکل٬ها و موضوع ها پیشنهاد میدهیم.
با سه ویژگی خردورزی آشنا شدیم و حال زمان آن رسیده که با استدلال آشنا شویم و در ادامه به سه انگاشته نادرست درباره استدلال اشاره کنم.
استدلال یک ابزار مهم در خردورزی است . در واقع ما در تفکر خود ، برای اینکه به هدف مشخصی که حقیقت طلبی است برسیم از ابزار استدلال استفاده میکنیم.
به عبارت روشن تر ما در استدلال ، به شیوه مشخصی از دلایل استفاده میکنیم تا از پاسخ ، راه حل یا راه کار خودمان دفاع کنیم.
در استدلال ما دلایل را به مثابه مقدمههایی ارائه میدهیم تا از پاسخ ، راه حل یا راه کار پیشنهادی خود به مثابه نتیجه حمایت و پشتیبانی کنیم.
این حمایت و پشتیبانی باعث میشود که پاسخ ، راه حل یا راه کار ادعایی ما معقول و مستدل شود و این امکان برای ما فراهم شود که موضع خود را به دیگران انتقال دهیم و از آن ها انتظار پذیرش دیدگاه خودمان را داشته باشیم.
حال که با خردورزی و استدلال آشنا شدیم زمان آن رسیده که شما را با سه انگاشته نادرست درباره استدلال آشنا کنم.
استدلال ابزاری برای اقناع سازی است
همانطور که پیش از این گفتم ما پس از ارائه استدلال و مستدل و معقول کردن (Reasonable ) ادعای خود این فرصت را برای خود ایجاد می کنیم تا موضع خود را به دیگران انتقال دهیم و از این رو از دیگران این انتظار را داریم که ادعا و موضع ما را بپذیرند.
اما نکته مهم همین جاست که ما فقط می توانیم انتظار پذیرش داشته باشیم و نه خود پذیرش .
باید توجه داشت که استدلال یکی از کم تاثیرترین ابزارها برای متقاعد کردن افراد است.
صنعت تبلیغات و آوازه گری سیاستمداران نشان میدهد که برای ترغیب و متقاعد کردن افراد روش های بسیار کارآمد تری از استدلال وجود دارد.
برای نمونه توسل به احساسات ، استفاده از زبان بلاغی ، شیوه های تهدید ، تطمیع ، توسل به اتوریته ها ، سنتها و اکثریت همگی شیوههایی هستند که بسیار بهتر و موثر تر از استدلال توان اقناع سازی دارند.
باید توجه کنیم که ما پس از ارائه استدلال فقط دو امکان برای خود خلق می کنیم و نه اینکه بتوانیم دیگران را قانع کنیم.
این دو امکان هم که پیش از این گفتم یکی اجازه انتقال موضع خودم به دیگران و دیگری انتظار پذیرش از آن ها .
این امکان فقط در سطح انتظار است و نباید توقع داشته باشیم که پس از ارائه استدلال طرف مقابل باید کاملا قانع شود و موضع ما را بپذیرد.
استدلال توان تبیینی دارد
ما به دو شیوه مختلف از دلایل استفاده میکنیم.
یکی همین شیوه ای بود که در استدلال بهره بردیم.
در استدلال دلایل را به مثابه مقدمههایی سامان میدهیم تا از ادعای خود به مثابه نتیجه دفاع کنیم.
ما به این شیوه استفاده از دلایل “استدلال ” یا “دلایل برای پشتیبانی و حمایت” میگوییم.
شیوه دیگر استفاده از دلایل شیوه ” دلایل برای چرایی ” است.
در این شیوه ما به کمک دلایل، چگونگی کارکرد یا چرایی رخداد یک امر واقع ( فکت ) را توضیح میدهیم.
این شیوه دوم استفاده از دلایل یا همان ” دلایل برای چرایی ” را تبیین می٬نامیم.
باید توجه داشت که استدلال و تبیین دو امر متفاوت هستند و نباید بین این دو خلط کنیم.
استدلال توان حمایت و پشتیبانی از یک ادعا یا نتیجه را دارد و تبیین ، چرایی رخداد یک امر واقع را توضیح میدهد.
ما گاهی از استدلال انتظار توان تبیینی داریم و از دیگر سو تبیین را به مثابه شیوه ای حمایت گر و پشتیبان در نظر میگیریم و بین دو امر استدلال و تبیین خلط میکنیم.
استدلال یک گذر منطقی و روان شناختی است
اگر نگاهی جزئی تر به ساختار استدلال بیندازیم میبینیم که استدلال مانند یک جعبه سیاه است .
ورودی به نام مقدمه یا دلایل دارد و خروجی به عنوان نتیجه را به ما میدهد. اما در دل این جعبه چه رخ می دهد ؟
آنچه در دل این روال نتیجه ساز روی میدهد امری است به نام استنتاج .
در جستاری دیگر کامل در مورد استنتاج و چیستی آن توضیح داده ام که از لینک زیر می توانید مطالعه کنید.
استنتاج ها دست ما را در ساحت مقدمه میگیرند و ما را به سمت نتیجه میبرند. به عبارت روشن تر گذری از مقدمه به سوی نتیجه برای ما فراهم میکنند.
نکته ای که در این جا باید مورد توجه قرار بدهیم این است که بین گذر منطقی و گذر روانشناختی تمایز قائل شویم.
گاهی ذهن ما در مواجه با یک مقدمه ، تداعی معنایی برای او حاصل میشود و با گذری روانشناختی ما را به نتایجی گذر میدهد که ارتباط روانشناختی با مقدمه دارد.
برای مثال ما با دیدن خانه پدری گذری روانشناختی به همه خاطرات کودکی میکنیم یا با قرار گرفتن در محیطی مشخص یا مواجه با فردی خاص به خاطرات ، صداها و تصاویر ذهنی مشخص گذر روانشناختی میکنیم.
باید توجه داشته باشیم که استتناج به عنوان یکی از اجزای مهم استدلال فقط گذر منطقی میدهد و گذرهای روانشناختی محتمل حاصل از استدلال ، ربطی به استدلال ندارد و ماحصل فرایند تداعی معانی است.
ما فقط مجاز هستیم استدلال را به عنوان ابزاری که گذر منطقی میدهد بپذیریم و گذرهای روانشناختی حاصل شده از آن را ناشی از استدلال ندانیم .
باید به این نکته مهم توجه کنیم که بسیاری از ادعاها ماحصل گذر روانشناختی هستند و اگر برای دفاع از آن ها استدلالی هم فراهم شود ، این استدلال فقط توان گذر منطقی دارد و نباید گذرهای روانشناختی را ناشی از استدلال بدانیم.
احسنت و خدا قوت
مطلب خیلی خوبی بود
به نظر بهتر بود اشاره می کردین که نام دقیق تر دلیل آوری برای نشان دادن چرایی رخداد همان «علت» است