پس از شناخت هدف ، مسئله ، دیدگاه و انگاشته ، در این پست با پنجمین مولفه سازنده تفکر یعنی مفاهیم آشنا می شویم.
یکی از تواناییهای حائز اهمیت انسان، درک جهان پیرامون خود است.
انسانها با کمک قابلیت مفهومسازی، رویدادها، اشیا و حوادث جهان خارج از ذهن خود را به رویدادهایی معنادار و قابل درک تبدیل میکنند.
ما با نظاره به اشیا بیرون ذهنمان مفاهیمی را خلق میکنیم تا بتوانیم با آنها امکان شناسایی، مقایسه و ارزیابی امور را به دست آوریم.
اجازه بدهید با یک مثال درک بهتری از اهمیت مفاهیم به دست آوریم.
مفاهیم به مثابه داراییهای ذهن
فرض کنید شما صاحب یک باغ بزرگ هستید. باغی پر از درختان میوه و گلهای رنگارنگ که هر کس از دیدنش هوش از سرش میپرد؛ ولی کسی از این باغ زیبا خبر ندارد.
روزی تصمیم میگیرید تا با باز کردن درب باغ به روی بقیه افراد، اجازه دهید تا دیگران هم از زیباییهای آن بهرهمند شوند.
بدین قرار درب باغ را میگشایید و دیگران را برای دیدن گلها و درختان میوه به باغ دعوت میکنید.
در این تمثیل درختان و گلها، مفاهیم موجود در ذهن شما هستند که جنبه خصوصی دارند ولی با باز کردن درب، دیگران هم از مفاهیم ذهن شما آگاه میشوند.
درب باغ در این تمثیل نشان از کاربرد زبان است. زبان ابزاری است که واسطه دنیای ذهن ما با جهان خارج است.
ما با یاری زبان میتوانیم مفاهیم خود را از حالت خصوصی خارج کنیم و آن را با دیگران به اشتراک بگذاریم، اما چگونه زبان این وظیفه مهم را انجام میدهد.
زبان واسطه ذهن و جهان خارج
زبان مجموعهای از نمادها است؛ به عبارت دیگر حروف زبان در کنار همدیگر واژهها را میسازند و واژه مشابه نماد عمل میکند.
نماد اموری هستند که به بیرون از خود ارجاع میدهند. واژه صندلی را در نظر بگیرید. این واژه یک نماد است و به صندلی موجود در عالم خارج ارجاع میدهد؛ ولی خود صندلی نماد نیست بلکه شی است.
صندلی به مثابه شی حالت ارجاعی ندارد بلکه برای نشستن و استراحت ساخته شده است ولی واژه صندلی کاربردش ارجاعی است.
واژهها مشابه نمادها به هویاتی ذهنی ارجاع میدهند که همان مفاهیم هستند.
واژه صندلی به هویتی ذهنی به نام مفهوم صندلی ارجاع میدهد. همانطور که پیشازاین گفتم مفاهیم به ما اجازه شناسایی، مقایسه و ارزیابی اشیا را میدهند.
مفهوم صندلی این توان را به ما میدهد که آن را ذیل مفهوم اسباب و اثاثیه قرار دهیم یا آن را با مفاهیم دیگری همانند میز مقایسه کنیم.
در هر زبانی برای مفهوم صندلی واژههای متفاوتی وضعشده ولی همگی آنها به مفهوم ذهنی صندلی ارجاع میدهند.
میتوان گفت به هر میزان که مفاهیم بیشتری در ذهن شما موجود باشد، بهتر توانستهاید جهان پیرامونتان را بشناسید.
ما با مفاهیم میتوانیم تفکر کنیم و جهان بیرون از ذهنمان را برای خود درک پذیر سازیم.
اما باید توجه داشت که واژهها همیشه به مفاهیم مشخصی در ذهن ارجاع نمیدهند.
برای نمونه واژه صندلی بهآسانی با مفهوم صندلی در ارتباط است ولی واژهای چون عدالت یا آزادی چهبسا در ذهن هرکدام از ما به شیوههای گوناگونی مفهومسازی شود.
عدالت هویتی انتزاعی است و برای همین مفهومسازی آن دشوارتر است. این واژه برای کسی که با لغات زبان آشنا باشد معنادار است ولی در همه ما به مفاهیم یکسانی ارجاع نمیدهد.
هرکدام از ما به شیوه مشخصی چنین واژههایی را مفهومسازی میکنیم. هنگامیکه مفاهیم پیچیدهتر و متنوعتر میشوند زمان آن میرسد که برای درک متقابل از یکدیگر دست به عمل تعریف بزنیم.
تعریف روشی است که با کمک آن میتوانیم بهتر خواسته خود از مفاهیم را برای دیگران آفتابی کنیم.
انواع تعریف
ما برای شفاف کردن مفاهیم ذهنی و مشارکت معنایی با دیگران از دو شیوه کلی تعریف استفاده میکنیم.
نخستین روش اینکه مفاهیم پیچیده را با مفاهیم شفافتر و روشنتر بیان میکنیم. برای نمونه واژه عدالت را میتوان با مفاهیمی روشنتر مانند فرصت برابر اجتماعی، آموزش و بهداشت همگانی، عدم تبعیض تعریف کرد.
در این روش ما با کمک دلالتهای مفهومی، واژهای را تعریف میکنیم. در روش دوم ما بهجای دلالت مفهومی از دلالتهای مصداقی بهره میبریم.
برای نمونه برای تعریف عدالت به جامعه خاصی که از دیدگاه ما عادلانه است اشاره میکنیم، یا از فردی نام میبریم که در نظرمان اسوه عدالت است.
در این شیوه مفهوم ذهنی به مصادیق یا به عبارت بهتر عالم خارج از ذهن ارجاع میدهد. باید توجه داشت که برخی مفاهیم هیچ دلالت مصداقی ندارند و تنها در ذهن ما هستند.
برای مثال میتوان از واژه (بابا نوروز) یاد کرد. این واژه دارای دلالت مفهومی است ولی هیچ مصداقی در خارج ندارد.
همانگونه که شاهد بودید تعریف اجازه میدهد که ما مفاهیم ذهنی را با وضوح بیشتری درک کنیم و از این طریق از سوء تعبیر درباره واژهها جلوگیری کنیم.
تداعی معانی
گفتنی است مفاهیم، جدا از دلالتهای مفهومی و مصداقی، دارای تداعی معنا هم هستند.
واژه حوض رو در نظر بگیرید. ذهن ما افزون بر درک معنای لفظی این واژه، توانایی تداعی معنا هم دارد. ذهن ما میتواند با درک واژه حوض ما را به گذشته ببرد.
به حیاط خانه مادربزرگ و حوض میان آن، یاد هندوانه میان حوض در دوره کودکی یا حتی آببازی در آن؛
توجه دارید که هیچیک از این تصاویر ذهنی در خود معنای واژه حوض نیست ولی ذهن بر پایه تجربیات و دانش پیشزمینهای ما چنین تداعیهایی را سامان میدهد.
باید دقت داشت که تداعیهایی معنایی را با دلالتهای مفهومی یا مصداقی اشتباه نگیریم. درست است که تداعیها برای هر فردی منحصربهفرد است ولی در تعریف ما با کمک مفاهیم یا مصادیق دیگر، خواستار درک واضح و مشترک از واژهها هستیم.
تعریف به ما این امکان را میدهد تا به بهترین وجه جهان خصوصی ذهنمان را با دیگران به اشتراک بگذاریم و گفتگویی کارآمد ایجاد کنیم.